تعریف اقتصاد و علل اهمیت آن در جوامع
بسیاری از مشکلاتی که امروزه در تیتر روزنامهها به چشم میخورد، مشکلات اقتصادی کشورها است. اما مفهوم اقتصاد چیست و چرا در زندگی افراد جامعه نقش پررنگی دارد؟ شاخصهای اقتصادی چه کمکی به افراد جامعه میکنند؟ همه اینها پرسشهایی هستند که در این مقاله به آنها پاسخ داده شده است.
علم اقتصاد چیست به زبان ساده
علم اقتصاد مطالعه کمبود و چگونگی تاثیر آن بر استفاده از منابع، تولید کالاها و خدمات، رشد رفاه و… در طول زمان است که جامعه را تحتتاثیر قرار میدهد. در واقع این علم، نحوه سازماندهی جامعه خود را برای انتخاب کالاها و خدمات مورد بررسی قرار میدهد.
این علم، متشکل از افراد، نهادهای تولیدی و تجاری و دولت است که در تولید، توزیع، مبادله و مصرف محصولات و خدمات در یک جامعه نقش دارند. این فعالیتها به طور جمعی به یک کشور کمک میکند تا در دسترس بودن و تخصیص منابع را برای رفع نیازهای مردم خود تعیین کند. با شناخت این علم و در پاسخ به اینکه هدف علم اقتصاد چیست؟ باید گفت که هدف اصلی، آگاهی از چگونگی استفاده جوامع از منابع محدود است. این علم بر چهار عامل متمرکز است که شامل زمین، نیروی کار، سرمایه و بنگاهها میشود. اینها چهار عنصری هستند که فعالیت اقتصادی در دنیای امروز را تشکیل میدهند.
تاریخچه علم اقتصاد
بسیاری معتقدند که اولین اقتصاددان دنیا، ارسطو بوده، چرا که 400 سال پیش از میلاد مسیح از پول سخن گفت. تا اواسط قرن 18 میلادی این علم در مراحل اولیه خود بود. در قرن 18 میلادی، فیلسوف و اقتصاددان اسکاتلندی یعنی آدام اسمیت، با انتشار کتاب «تحقیقی در مورد ماهیت و علل ثروت ملل» عصر جدیدی در اقتصاد ایجاد کرد. بسیاری آدام اسمیت را پدر علم اقتصاد میدانند. او طرفدار اقتصاد بازار (بازار آزاد) بود.
پس از آدام اسمیت اقتصاددانان بسیاری نظریههای او را تکمیل کرده و طرفدار یا منتقد او بودند. با وقوع دو جنگ جهانی و پیدایش سیاستهای اقتصاد ملی، جان مینارد کینز، اقتصاد کینزی را به عنوان الگویی استاندارد در کشورهای توسعه یافته به کار گرفت. اقتصاددانان کینزی مخالف بازار آزاد بودند و به طور کلی استدلال میکردند که دولت میبایست برای رسیدن به اشتغال کامل در جوامع دخالت کند. پس از آن مکاتب بسیاری تا به امروز وجود داشته که هر کدام نظریه مربوط به خود را داشتند. هر کدام موافق یا منتقد نظریه قبلی خود بودند یا سعی بر اصلاح آن داشتند، در واقع میتوان گفت که این نظریهها همواره به افراد جامعه برای شناخت این علم کمک کردهاند.
چرا دانش اقتصادی مهم است؟
تفکر اقتصادی یک مهارت مهم و اصلی است، مهارتی که برای درک جهان و تصمیمگیری بهتر کسب میشود. در ادامه پنج دلیل که اهمیت این دانش را نشان میدهد، آورده شده است:
اخذ تصمیمات آگاهانه: این علم منجر به کسب توانایی در جمعآوری اطلاعات درست و برآورد آینده براساس اطلاعات موجود برای تصمیمگیری بهتر و آگاهانهتر میشود. این دانش مبتنی بر دادهها و مدلسازی است.
اثرگذاری بر تمامی جوانب زندگی: مسائل مرتبط با این دانش بر زندگی روزمره افراد تاثیر میگذارد که شامل مسائلی مانند مالیات و تورم، نرخ بهره و ثروت، نابرابری و بازارهای نوظهور و انرژی و محیط زیست میشود. در واقع این دانش به طیف وسیعی از مسائل بهداشتی، اجتماعی و سیاسی پاسخ میدهد و بر خانوادهها و جوامع تاثیرگذار است.
تاثیر بر صنایع: شرکتها و صنایع در هر اندازهای که باشند، باید به اقتصاد تکیه کنند، حال ممکن است برای تحقیق و توسعه محصول یا استراتژیهای قیمتگذاری و نحوه تبلیغات باشد. همچنین این علم میتواند گزینههای شغلی مختلفی را در تمام بخشها، از کشاورزی گرفته تا تولید، بانکداری و مشاوره ایجاد کند.
موفقیت تجاری: درک نحوه رفتار مصرفکنندگان برای موفقیت یک تجارت ضروری است. اقتصاددانان از نظریهها و مدلهای مختلف برای پیشبینی رفتار مصرفکننده و آگاهی از استراتژیهای تجاری استفاده میکنند.
درک دیدگاه بینالمللی: درک دیدگاههای داخلی و بینالمللی میتواند بینش مفیدی در مورد نحوه تعامل فرهنگها و جوامع مختلف ارائه دهد. برای تجار و شرکتهای بینالمللی، درک اقتصاد جهانی کلید موفقیت است.
شاخههای اصلی اقتصاد کدامند؟
به طور کلی، این علم را می توان به دو بخش ذیل تقسیم کرد:
اقتصاد خرد: اقتصاد خرد شاخهای از علم اقتصاد است که به مطالعه رفتارهای فردی و مصرفکنندگان و شرکتها میپردازد. هر فردی ویژگیهای مخصوص به خود را دارد. یک فرد، یک خانواده، یک کسبوکار، یک گروه یا دولت همگی میتوانند به طور مستقل تصمیم بگیرند. این شاخه به بخشهای مختلف رفتار انسان نگاه میکند تا بفهمد مردم چگونه به تغییرات قیمتها واکنش نشان میدهند و چرا چیزهای خاصی را با قیمتهای خاص میخرند. همچنین سعی میکند توضیح دهد که چرا و چگونه چیزهای مختلف ارزشهای متفاوتی دارند، مردم چگونه تصمیمات مالی میگیرند و چگونه میتوانند تجارت کنند. همچنین به چگونگی تغییر عرضه و تقاضا در طول زمان نگاه میکند.
اقتصاد کلان: شاخه اصلی دیگر، اقتصاد کلان است. در حوزه کلان به اقتصاد به عنوان یک کل، هم در سطح ملی و هم در سطح جهانی نگاه میکند. در واقع این کار را با شبیهسازی به کمک دادهها و متغیرهای زیادی انجام میدهد. تجارت خارجی، سیاستهای مالی و پولی دولت، نرخهای بیکاری، تورم و نرخهای بهره، رشد کل تولید که با تغییرات در تولید ناخالص داخلی (GDP) نشان داده میشود و چرخههای تجاری که باعث انبساط، رونق و رکود میشوند، همگی در این شاخه بررسی میشوند.
انواع نظام اقتصادی
نظامهای اقتصادی عمدتا مبتنی بر بازار آزاد (رقابتی) یا سیاست دستوری یا ترکیبی از این دو هستند. در ادامه به معرفی چهار نظام مهم پرداخته شده است.
نظام اقتصادی سنتی (traditional economy)
این نظام یکی از انواع اقتصاد، مبتنی بر کالاها، خدمات و شغل است که همگی از روندهای مشخصی پیروی میکنند. این سیستم خیلی به افراد متکی است و تقسیم کار یا تخصص بسیار کمی در آن وجود دارد. این نظام قدیمیتر از انواع دیگر است. معمولاً در مناطق روستایی در کشورهای جهان دوم و سوم، جایی که فعالیتهای اقتصادی عمدتاً کشاورزی یا سایر فعالیتهای سنتی درآمدزا است، همچنان نظام سنتی حاکم است.
نظام اقتصادی دستوری (command economy)
این نظام توسط دولت، مدیریت، کنترل و اداره میشود. دولت سیاستهایی را برای تولید، قیمتگذاری و توزیع منابع طراحی میکند و در عین حال سعی میکند تا منافع شهروندان را در نظر گیرد. در این چارچوب اقتصادی برنامهریزی شده، عوامل سیاسی، قدرت تصمیمگیری جهت کنترل عوامل تولید را دارند. این نوع نظام در اقتصادهای کمونیستی مانند اتحاد جماهیر شوروی و چین حکمفرما بوده و گاهی اوقات به عنوان یک سیستم سوسیالیستی از آن یاد میشود.
نظام اقتصادی بازار (market economy)
این نظام، بر مفهوم بازارهای آزاد بنا شدهاند. به عبارت دیگر، در این سیستم دخالت دولت بسیار کم است. در واقع دولت در بخشهای مهم اقتصادی دخالت نمیکند. در عوض، بازارها بر پایه عرضه و تقاضا فعالیت میکنند. بزرگترین نقطه ضعف این نظام این است که به واحدهای خصوصی اجازه میدهد تا قدرت زیادی داشته باشند، به ویژه آنهایی که دارای منابع مالی زیادی هستند. در واقع بسیاری معتقدند که در این سیستم، توزیع منابع عادلانه نیست، زیرا کنترل دست کسانی است که از نظر مالی قدرت بیشتری دارند. نکته مهم آن است که همه جوامع به نوعی (کم یا زیاد) در معرض نوعی دخالت از سوی یک مقام مرکزی همچون دولت هستند.
نظام اقتصادی ترکیبی (mixed economy)
این سیستم، ترکیبی از اقتصاد بازار (بازار آزاد) و دستوری (سوسیالیستی) است و همزیستی بخشهای دولتی و خصوصی را به نمایش میگذارد. در واقع در این سیستم، مشاغل خصوصی و دولت اقتصاد را کنترل میکنند. به دلیل ماهیت ترکیبی آن، عدم تعادل بازار یک اتفاق عادی در این سیستم است. در این نظام، دولتها تمایل دارند خیلی بیشتر از آنچه لازم است، بر امور کنترل داشته باشند.
شاخصهای اقتصادی (Economic indicators) کدامند؟
این شاخصها نشان میدهد که وضعیت اقتصاد یک کشور در یک حوزه خاص چگونه است. زمانی که این گزارشها به طور منظم منتشر میشوند، تاثیر زیادی بر بازارهای مالی همچون بازار سهام، درآمد ثابتها، بازار ارز و… میگذارند. این شاخصها همچنین میتوانند به سرمایهگذاران کمک کنند تا بفهمند اقتصاد چگونه بر بازارها تاثیر میگذارد تا بتوانند در مورد سرمایهگذاری تصمیمگیری کنند. در ادامه مهمترین شاخصها آورده شدهاند:
تولید ناخالص ملی (GDP)
بسیاری از مردم تصور دارند که تولید ناخالص داخلی (GDP) یک کشور بهترین راه برای اندازهگیری وضعیت اقتصادی آن است. تولید ناخالص داخلی که معیاری برای نمایش رشد اقتصادی است، در واقع ارزش کل بازار تمام کالاها و خدمات تولید شده در یک کشور در طول یک سال یا دوره زمانی خاص را نشان میدهد.
نرخ بیکاری
آمارهای بازار کار از جمله شاخصهای مهم هستند. نرخ بالای بیکاری ممکن است نشاندهنده اقتصاد ضعیفتر باشد، در حالی که نرخ پایین میتواند نشاندهنده اقتصاد قویتر با هزینههای مصرفکننده بیشتر باشد.
نرخ بهره
نرخ بهره تعیین شده توسط بانکهای مرکزی، میتواند بر هزینههای استقراض مشاغل تاثیر بگذارد. تغییرات در نرخ بهره همچنین بر هزینههای مصرفکننده، تصمیمات سرمایهگذاری و فعالیتهای اقتصادی کلی اثرگذار است.
تورم (CPI)
شاخص قیمت مصرفکننده (CPI)، یک روش استاندارد برای اندازهگیری نرخ تورم است که نشان میدهد که قیمتها (هزینههای مصرفکننده) چقدر تغییر کرده است. CPI در واقع تغییرات قیمتها را ماه به ماه و سال به سال با قرار دادن برخی کالاها و خدمات مصرفی در یک سبد، مقایسه میکند. در واقع مخارج مصرفکننده محرک مهم رشد اقتصادی است. ردیابی روند هزینههای مصرفکننده میتواند به کسب و کارها کمک کند تا تقاضا برای محصولات یا خدمات خود را پیشبینی کنند.
عملکرد بازار سهام
گرچه بورس کشورها، یک شاخص مستقیم نیست، اما میتواند منعکسکننده احساسات سرمایهگذاران و سلامت کلی اقتصادی باشد. کسب و کارها ممکن است روندهای بازار سهام را برای سنجش احساسات بازار دنبال کنند.
تراز تجاری
تراز تجاری تفاوت بین صادرات و واردات یک کشور را اندازهگیری میکند. تغییرات در تراز تجاری میتواند بر نرخ ارز تاثیر بگذارد، بنابراین بر کسبوکارهای درگیر در تجارت بینالمللی با ارزهای مختلف اثر بسزایی دارد.
نقش افراد در اقتصاد چیست؟
تک تک افراد جامعه نقش حیاتی در اقتصاد ایفا میکنند. در واقع این افراد را که میتوان با کارکردهای مختلفی دستهبندی کرد:
نیروی کار: افراد جامعه، نیروی کار مورد نیاز برای تولید را تامین میکنند که شامل کار فیزیکی و فکری در بخشهای مختلف، مانند کشاورزی، تولید، خدمات و فناوری میشود.
مصرفکنندگان: این افراد هستند که میزان تقاضا برای کالاها و خدمات را کنترل میکنند. ترجیحات، سطح درآمد و الگوهای مصرف آنها بر روی محصولات تولید شده و نحوه عملکرد بازارها تاثیر میگذارد.
کارآفرینان: افرادی که کسب و کار راهاندازی میکنند، برای نوآوری و رشد اقتصادی ضروری هستند. آنها فرصتها را شناسایی کرده و شغل ایجاد میکنند. بنابراین منجر به پویایی میشوند.
سرمایهگذاران: انسانها در مشاغل و بازارهای مالی سرمایهگذاری کرده و سرمایه لازم برای توسعه و نوآوری را فراهم میکنند. تصمیمات سرمایهگذاری آنها میتواند بر ثبات و رشد اقتصادی تاثیر بگذارد.
سیاستگذاران: مقامات و نهادهای دولتی سیاستهایی را اعمال میکنند که اقتصاد را تنظیم میکند، از جمله آن میتوان به سیاستهای مالی و پولی، مقررات تجارت و قوانین کار اشاره کرد.
در نهایت میتوان گفت که انسانها در مرکز فعالیتهای اقتصادی قرار دارند و از طریق نقشهای خود به عنوان کارگر، مصرف کننده، مبتکر و تصمیمگیرنده، اقتصاد را تحت تاثیر قرار داده و شکل میدهند. تعاملات و انتخابهای آنها پویایی ایجاد میکند که باعث رشد و توسعه میشود.
چگونه وضعیت اقتصاد را تشخیص دهیم؟
شرایط اقتصادی یک کشور تحت تاثیر عوامل کلان و خرد متعددی از جمله سیاستهای پولی و مالی، وضعیت جهانی، سطح بیکاری، بهرهوری، نرخ ارز، تورم و بسیاری موارد دیگر قرار دارد. دادههای اقتصادی به طور منظم، عموما ماهانه، فصلی و سالانه منتشر میشوند. برخی از شاخصها مانند نرخ بیکاری و نرخ رشد تولید ناخالص داخلی به دقت توسط فعالان بازار رصد میشوند، زیرا به ارزیابی شرایط و تغییرات احتمالی کمک میکنند. در واقع از شاخصهای بسیاری میتوان برای تعریف وضعیت یا شرایط اقتصادی استفاده کرد.
بنابراین شاخصها، ایدهای از بازده و نرخ رشد به افراد جامعه به ویژه فعالان میدهد. برای مثال، تولید ناخالص داخلی کلی اندازه اقتصاد را نشان میدهد، همچنین تولید ناخالص داخلی سرانه معیار بهتری برای درک اینکه آیا شهروندان از وضعیت خوبی برخوردار هستند یا خیر است.
جمعبندی
اقتصاد بر زندگی همه افراد تاثیر میگذارد. یادگیری مفاهیم مرتبط با آن میتواند به افراد کمک کند تا اخبار را درک کنند، تصمیمات مالی بگیرند، سیاستهای عمومی را شکل دهند و دنیا را به شیوهای جدید ببینند. در واقع این علم نشان میدهد که یک کشور چگونه پول درآورده و آن را خرج میکند. این موضوع نه تنها شامل تولید کالاها و خدمات میشود، بلکه شامل سازمانها و نهادهایی است که در تولید نقش دارند.