مقالات تحلیل تکنیکال

استراتژی معاملاتی پرایس اکشن چیست؟ انواع آن

بازار بورس، ارز دیجیتال و فارکس به عنوان یک دنیای بزرگ برای سرمایه‌گذاری، نیازمند استراتژی‌‌های معاملاتی به منظور مدیریت ریسک و کسب سود هستند. پرایس اکشن یکی از استراتژی‌های محبوبی است که توسط معامله‌گران استفاده می‌شود. این استراتژی یک روش تحلیلی است که بر اساس حرکت قیمت و الگوهای نموداری قیمت در بازار عمل می‌کند. تمرکز در این استراتژی بر روی داده‌های قیمتی است و به تحلیل و بررسی نمودارهای قیمتی می‌پردازد تا بتواند آینده یک سهم را پیش‌بینی کند. در ادامه به بررسی انواع استراتژی‌ معاملاتی پرایس اکشن پرداخته شده است.

  • برای آشنایی با مفاهیم تحلیل تکنیکال و انواع ابزارهای آن، مطالعه مقاله تحلیل تکنیکال پیشنهاد می‌شود.

استراتژی پرایس اکشن چیست؟

استراتژی‌های معاملاتی به قوانین و رویکردهایی گفته می‌شود که معامله‌گران در شرایط مختلف به خصوص شرایط حساس بازارهای مالی از آن‌ها استفاده می‌کنند. به این ترتیب هر چه شرایط دشوار باشد، معامله‌گر دچار استرس نخواهد شد و می‌تواند با آرامش کامل روند معامله را طی کند. پرایس اکشن «Price Action Trading» به‌ معنای عملکرد یا حرکات قیمت، یکی از شیوه‌های معاملاتی است که برای تحلیل رفتار قیمت در بازارهای مالی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این روش با شناسایی الگوهای قیمتی و استفاده از آن‌ها برای تعیین نقاط ورود و خروج به معامله‌گر امکان می‌دهد تا بدون تکیه بر اندیکاتورها، صرفا با بررسی نوسانات اخیر قیمت تصمیم‌گیری کند.

پرایس اکشن شکل خالصی از تحلیل تکنیکال است که فقط بر حرکت قیمت در طول زمان تمرکز دارد. معامله‌گران این سبک معمولا به داده‌های قیمتی سه تا شش ماه گذشته توجه می‌کنند و کمتر به اطلاعات قدیمی‌تر وابسته‌اند. اصل اساسی در این روش، بررسی رفتار قیمت گذشته برای تصمیم‌گیری در زمان حال است. تحلیل پرایس اکشن حرفه‌ای شامل تفسیر الگوهای کندلی، شناسایی سطوح کلیدی و درک روانشناسی حاکم بر بازار است. ابزارهای مورد استفاده در پرایس اکشن، عمدتا ابزارهای تحلیل تکنیکال‌ هستند که مستقیما از داده‌های قیمتی بهره می‌گیرند. مهم‌ترین آن‌ها نمودارهای شمعی (کندل استیک) هستند که قیمت باز، بسته، بیشترین و کمترین مقدار را در بازه‌های زمانی مشخص نمایش می‌دهند. سطوح حمایت و مقاومت نیز از اجزای کلیدی این روش‌ محسوب می‌شوند. سطح حمایت ناحیه‌ای است که تقاضا در آن زیاد شده و مانع از کاهش بیشتر قیمت می‌شود و سطح مقاومت نقطه‌ای است که افزایش عرضه، مانع از رشد بیشتر قیمت خواهد شد. معامله‌گران این سطوح را برای ورود یا خروج از معامله در نظر می‌گیرند، زیرا معمولا قیمت در این نقاط واکنش نشان می‌دهد.

اهمیت استراتژی پرایس اکشن در تحلیل تکنیکال

اهمیت پرایس اکشن حرفه‌ای در معاملات بازارهای مالی از جنبه‌های مختلف قابل بررسی است. این رویکرد به‌ عنوان یکی از استراتژی‌های کلیدی، امکان تعیین دقیق و بهینه نقاط ورود و خروج را فراهم می‌کند. پرایس اکشن به‌ دلیل سادگی در اجرا و قدرت بالا در تحلیل، در میان معامله‌گران محبوبیت زیادی پیدا کرده و از موثرترین روش‌های تحلیل تکنیکال محسوب می‌شود. پرایس اکشن مستقیما به داده‌هایی متکی است که بازار تولید می‌کند و همین ویژگی باعث افزایش دقت و کارایی آن نسبت به روش‌های متکی بر اندیکاتورهای پیچیده می‌شود.

در نهایت، استراتژی‌های پرایس اکشن با تکیه بر داده‌های واقعی بازار و تمرکز بر حرکات خالص قیمت، چارچوبی عینی برای تحلیل فراهم می‌کنند. این روش با کاهش تصمیم‌گیری‌های احساسی و افزایش دقت تحلیل، پایه‌ای قوی برای معاملات حرفه‌ای فراهم می‌سازد. هر چند که استفاده از این روش نیازمند تمرین و تجربه است و تضمینی برای سوددهی وجود ندارد، اما در صورت درک درست مفاهیم پایه‌ای و پایبندی به اصول آن، می‌توان از پرایس اکشن به‌عنوان یکی از ستون‌های اصلی استراتژی‌های معاملاتی بهره برد.

انواع استراتژی‌های معاملاتی در پرایس اکشن

ویژگی برجسته «Price Action Trading»، اتکا به الگوهای قیمتی و سابقه تغییرات بازار است. معامله‌گران با تحلیل این الگوها و در نظر گرفتن تاریخچه قیمت، می‌توانند رفتار بازار را بهتر درک کرده و تصمیمات آگاهانه‌تری بگیرند. اصل بنیادین در این روش، معامله بر اساس آن‌چیزی‌ است که قیمت در گذشته تجربه کرده است. ابزارهای کلیدی پرایس اکشن شامل نمودارهای کندل‌استیک، سطوح حمایت و مقاومت، روند (ترند)، حجم معاملات (عرضه و تقاضا) هستند.

استراتژی پرایس اکشن مبتنی بر کندل استیک

کندل استیک (Candlestick) نوعی نمودار قیمت است که در تحلیل‌ تکنیکال کاربرد دارد. در مقاله کندل‌شناسی پرایس اکشن، انواع الگوهای کندلی به طور کامل توضیح داده شده‌اند. در این بخش به بررسی برخی از استراتژی‌های معاملاتی بر اساس این کندل‌ها پرداخته می‌شود.

۱. استراتژی معاملاتی ادامه‌دهنده

نقطه‌ی آغاز استراتژی معاملاتی ادامه دهنده شناسایی روند اصلی است. در روند صعودی، موقعیت‌های خرید در اولویت قرار دارند. در روند نزولی، تمرکز بر یافتن فرصت‌های فروش خواهد بود. به همین منظور استراتژی ادامه‌دهنده بر ورود در جهت روند پس از یک پولبک یا اصلاح کوتاه‌مدت تکیه دارد. در روند صعودی، خرید در ناحیه‌ی اصلاحی می‌تواند بازده مناسبی داشته باشد. برخی الگوهای کندلی مانند الگوی پولبک با سه کندل، در صورت تشکیل در موقعیت مناسب، نشانه‌ی ادامه‌ی روند هستند. به این صورت که پس از یک حرکت قوی، سه کندل کوچک در خلاف جهت روند شکل می‌گیرد. انتظار می‌رود پس از آن، روند پیشین ادامه یابد.

سیگنال‌های پرایس‌اکشن زمانی اعتبار بیشتری دارند که در نقاط تلاقی شکل بگیرند. یعنی جایی که چند عامل مانند روند، سطح کلیدی و الگوی کندلی هم‌زمان حضور دارند. همچنین حجم بالای معاملات در جهت روند، نشانه‌ی قدرت آن است. کاهش حجم در زمان پولبک، ضعف اصلاح و احتمال بازگشت به روند اصلی را نشان می‌دهد. واگرایی بین قیمت و حجم می‌تواند هشدار تضعیف روند باشد. در ادامه مسیر کلی روند پس از اصلاح یا پولبک قیمت قابل مشاهده است

استراتژی معاملاتی ادامه‌دهنده

محل مناسب برای ورود و تعیین حد ضرر در ادامه دهنده

برای ورود به معامله، ابتدا باید منتظر ماند تا الگو به‌ طور کامل شکل بگیرد و سپس با دریافت تایید، موقعیت خرید یا فروش را مطابق با ساختار الگو مشخص کرد. در مدیریت سرمایه و ریسک، لازم است حد ضرر در موقعیت خرید پایین‌تر از کف و در موقعیت فروش بالاتر از سقف در نظر گرفته شود. حد سود نیز باید بر اساس سطوح بعدی حمایت یا مقاومت تعیین شود. حجم معامله باید به‌گونه‌ای تنظیم شود که در صورت بروز ضرر، تنها درصد کمی از کل سرمایه (برای مثال یک تا دو درصد) از بین برود.

2. استراتژی معاملاتی برگشتی

الگوهایی هستند که اغلب با یک یا چند کندل روی نمودار ظاهر می‌شوند. این الگوها احتمال تغییر جهت روند فعلی بازار را نشان می‌دهند و بیشتر در پایان روندهای صعودی یا نزولی شکل می‌گیرند. معامله‌گران به دنبال شناسایی این الگوها هستند تا بتوانند در آغاز یک روند جدید وارد بازار شوند. برگشت روند به معنای تغییر جهت آن است. برای مثال، روند صعودی به نزولی تبدیل می‌شود. این تغییر می‌تواند از طریق الگوهای شمعی مشخص شود. برخی الگوهای خاص در این نمودارها می‌توانند سیگنال‌هایی برای برگشت روند بدهند. برای مثال الگوی چکش می‌تواند سیگنال‌هایی در خصوص بازگشت روند دهد و یا ستاره دنباله‌دار ساختاری نزولی که در پایان روند صعودی ظاهر می‌شود.

لازم به ذکر است فراتر از کندل‌ها، ساختارهای کلی‌تری هم وجود دارند که می‌توانند سیگنال برگشت بدهند. برای مثال سقف و کف دوقلو زمانی تشکیل می‌شود که قیمت دوبار به یک سطح برخورد می‌کند اما نمی‌تواند آن را بشکند. این وضعیت نشانه‌ای از ضعف روند فعلی و احتمال بازگشت آن است. به صورت کلی محل شکل‌گیری الگوها تاثیر زیادی بر اعتبار آن‌ها دارد. اگر در نزدیکی سطوح حمایت یا مقاومت باشند، احتمال برگشت بیشتر می‌شود. همچنین حجم بالای معاملات می‌تواند سیگنال برگشتی را تایید کند.

محل مناسب برای ورود و تعیین حد ضرر در برگشتی

در شرایطی که برگشت روند به وضوح تایید شده باشد، ورود به موقعیت جدید در جهت روند تازه، منطقی خواهد بود. برای مثال، پس از شکل‌گیری یک الگوی صعودی می‌توان اقدام به خرید و در پی یک الگوی نزولی، موقعیت فروش اتخاذ کرد. در تمامی موارد، داشتن حد ضرر نقش مهمی دارد. فاصله آن از نقطه ورود نباید بیش از حد کم باشد، چرا که ممکن است به سادگی فعال شود و معامله را خاتمه دهد. زمانی که معکوس‌شدگی روند در جهت صعودی مشاهده می‌‌شود، بهتر است پایین‌تر از کف کل الگو یک حد ضرر برای خود تنظیم کرد و بهتر است هنگامی‌ که معکوس‌شدن در جهت نزولی مشاهده شد، حد ضرر را بالاتر از نقطه اوج کل الگو قرار داد.

به صورت کلی زمانی که الگوی برگشتی در نمودار قیمتی مشاهده می‌شود، معامله‌گر باید قدرت سیگنال را در نظر بگیرد. اگر سیگنال قوی باشد، معمولا سه گزینه کلی وجود دارد:

۱. اگر تریدر در پوزیشنی هم راستای روند قدیمی باشد، می‌تواند از همه پوزیشن‌های بازش خارج شود.

۲. در صورتی که تریدر باور دارد سیگنال برگشتی خیلی قوی نیست، می‌تواند حد ضررش را سخت‌تر کند یا بخشی از پوزیشن‌های خودش را ببندد.

۳. اگر نسبت به بازار وضعیت خاصی ندارد، می‌تواند از این سیگنال‌ها برای ورود به یک پوزیشن جدید در جهت معکوس‌شدگی روند استفاده کند.

با توجه به تصویر زیر معامله‌ بر اساس الگوی سر و شانه یکی از رایج‌ترین استراتژی‌های پرایس اکشن به‌شمار می‌آید. زیرا انتخاب نقطه‌ی ورود و تعیین حد ضرر در حوالی شانه‌ی دوم فرآیندی نسبتا ساده و قابل اتکا است.

استراتژی معاملاتی برگشتی بر اساس الگوی سر و شانه

3 . پین‌بار و اینسایدبار

پین‌بار مطابق با تصویر زیر یک کندل تکی با سایه‌ای بلند و بدنه‌ای کوتاه است. سایه بلند نشان می‌دهد که قیمت به سطحی نفوذ کرده اما موفق به تثبیت در آن نشده است. بدنه کوچک نیز بیانگر نزدیکی قیمت باز و بسته شدن کندل است.

پین بار اغلب به‌عنوان الگویی برگشتی شناخته می‌شود. تشکیل این الگو در نزدیکی سطوح حمایت یا مقاومت می‌تواند نشان‌دهنده رد شدن قیمت از این سطوح باشد. نفوذ قیمت به سطح و سپس بازگشت آن، بیانگر تغییر احتمالی جهت بازار است. برای نمونه، ظهور پین بار در سطح مقاومت می‌تواند آغاز یک روند نزولی باشد.

الگوی پین‌بار

نکته قابل توجه این است که پین بار می‌تواند در ادامه روند نیز ایفای نقش کند. برای مثال، اگر پین بار در یک سطح حمایتی و هم‌زمان در برخورد با خط روند صعودی ظاهر شود، ممکن است پایان اصلاح قیمتی و ادامه روند اصلی را تایید کند. در چنین حالتی، پین بار در قالب پولبک عمل می‌کند. همچنین، در روندهای قوی، ترکیب این الگو با دیگر ساختارها می‌تواند سیگنالی در جهت همان روند محسوب شود.

اینساید بار مطابق با تصویر زیر از دو کندل تشکیل شده است. کندل دوم (کندل داخلی) نسبت به کندل نخست کوچک‌تر است. به این کندل، گاهی هارامی نیز گفته می‌شود. این الگو نشانه‌ای از بلاتکلیفی بازار است. معمولا در زمان‌هایی ظاهر می‌شود که خریداران و فروشندگان در حال ارزیابی شرایط هستند. این عدم تصمیم‌گیری منجر به فشردگی قیمت می‌شود.

استراتژی کندل اینساید بار پرایس اکشن

پس از شکل‌گیری اینساید بار، بازار ممکن است با ادامه روند پیشین یا آغاز یک روند جدید روبه‌رو شود. اگر کندل داخلی پس از یک حرکت صعودی شکل گیرد (هارامی نزولی)، احتمال کاهش قیمت وجود دارد. برعکس، اگر پس از یک روند نزولی بیاید (هارامی صعودی)، احتمال آغاز روند صعودی مطرح است. این الگو معمولا آغاز یک حرکت جدید را پس از دوره‌ای از مکث و تثبیت نشان می‌دهد.

همچنین در بازارهایی با روند مشخص، اینسایدبار اغلب نقش ادامه‌دهنده دارد. بسیاری از معامله‌گران از اینساید بار در استراتژی‌های شکست (بریک اوت) استفاده می‌کنند. تشکیل این الگو پیش از عبور قیمت از یک سطح کلیدی می‌تواند نشانه‌ای از آمادگی بازار برای حرکت بعدی باشد. در این شرایط، اینساید بار به‌عنوان مرحله تثبیت پیش از ادامه حرکت عمل می‌کند.

میزان اعتبار دو الگوی گفته شده کاملا به محل شکل‌گیری آن‌ها بستگی دارد. پین بار یا اینساید بار در نزدیکی سطوح حمایت و مقاومت، در جهت یا خلاف جهت روند غالب و با توجه به حجم معاملات، می‌توانند معانی متفاوتی داشته باشند. تفسیر دقیق این الگوها بدون در نظر گرفتن بستر کلی بازار امکان‌پذیر نیست.

استراتژی‌های معاملاتی پرایس اکشن بر اساس خطوط روند

بازارها هیچ‌گاه در یک خط راست و جهت خاص حرکت نمی‌کنند. تغییرات قیمت بازارها به ‌صورت امواجی پی در پی مشخص می‌شوند که شامل موج‌های صعودی (پیک‌ها یا رالی‌ها) و موج‌های نزولی (حفره‌ها) هستند. برآیند حرکات این موج‌ها روند بازار را تشکیل می‌دهد. هدف تحلیلگران تکنیکال از مطالعه نمودارهای قیمتی، بررسی گذشته و پیش‌بینی آینده روند قیمت‌ها است. به طور کلی خط روندها نشان‌دهنده جهت حرکت قیمت‌ها هستند. در ادامه دو استراتژی معاملاتی پرایس اکشن بر مبنای خطوط روند پرداخته شده است.

1. استراتژی معامله با خطوط روند

استراتژی خطوط روند در هر دو نوع روند صعودی و نزولی قابل اجرا است. در روند صعودی، سقف‌ها و کف‌های پی‌درپی در سطوح بالاتری قرار می‌گیرند، در حالی‌که در روند نزولی، نقاط بازگشت به‌تدریج در سطوح پایین‌تر ثبت می‌شوند. در این روش، می‌توان به دو شکل عمل کرد. برای انجام معامله در جهت روند می‌توان از دو استراتژی جهش از خط روند استفاده کرد. در استراتژی جهش از خط روند معامله‌گر می‌تواند پس از برخورد سوم در جهت روند وارد معامله شود. با کمک استراتژی خط روند پرچم نیز می‌تواند در روند نزولی بازار سود خوبی کسب کند. همچنین تریدر می‌تواند بر خلاف استراتژی معامله در جهت روند اصلی نمودار نیز نوسان‌گیری کند. برای انجام معامله در خلاف جهت روند می‌توان با استفاده از فیبوناچی و سقف و کف‌های قبلی، سطوحی را به‌ عنوان تارگت یا بازگشتی (Reversal) در نظر گرفت. سپس در محدوده بازگشتی وارد معامله شد و تارگت خود را با توجه به خط روند تعیین کرد. در این حالت می‌توان به موازات خط روند خود یک خط دیگر رسم کرد و یک کانال تشکیل داد. سپس درصورت مشاهده یک سیگنال بازگشتی وارد معامله شد.

اغلب ترکیبی برای انجام معامله از چندین ابزار استفاده می‌شود. برای مثال، در شرایطی که شکست سطحی رخ داده و قیمت پولبک می‌زند، اگر هم‌زمان با این بازگشت الگوی پین‌بار روی خط روند صعودی شکل گیرد، این هم‌زمانی نشانه‌ای قوی برای ادامه حرکت صعودی خواهند بود. چنین تلاقی‌هایی در مجاورت نواحی کلیدی از ارزش تحلیلی بالایی برخوردار هستند.

2. معامله با استفاده از استراتژی کانال

روش معاملاتی با استفاده از کانال‌های قیمتی در تحلیل تکنیکال یک استراتژی روندمحور است. برای استفاده از این روش باید کانالی شیب‌دار وجود داشته باشد تا مطمئن شد که بازار دارای روند است. کانال خط روند یک ابزار مناسب در این روش معاملاتی است. کانال‌ها می‌توانند صعودی، نزولی یا افقی باشند و گاهی خط میانی آن‌ها نیز نقش حمایتی یا مقاومتی پیدا می‌کند.

زمانی که تریدر قصد دارد با کمک کانال‌ها معامله کند، بهتر است پیرو روند اصلی باز معامله‌ خود را انجام دهد. به این صورت که اگر کانال صعودی است، به دنبال سیگنال خرید از نقطه حمایتی باشد. از آنجایی که کانال نشانگر روند بازار است، تمام استراتژی‌هایی که برای معامله با روند کاربرد دارد، در معامله با کانال نیز صدق می‌کند. در این استراتژی، معامله‌گر می‌تواند در نقاط حمایتی سهام را خریداری کند و در نقطه مقاومتی قیمت به فروش برساند. همچنین با استفاده از تاییدیه‌هایی همچون تکمیل پولبک و الگوهای شمعی بازگشتی، معامله‌گر می‌تواند پس از شکست کانال‌ها نیز از فرصت‌های معاملاتی استفاده کند.

استراتژی پرایس اکشن بر اساس عرضه و تقاضا

بر اساس اصول بنیادین علم اقتصاد، قیمت یک دارایی توسط قانون عرضه و تقاضا تعیین می‌شود. این اصل در بازارهای مالی نیز مصداق دارد. جایی که حرکت قیمت‌ها بازتابی از تعادل یا عدم تعادل میان نیروی خرید و نیروی فروش است. عوامل مختلفی مانند اخبار، گزارش‌های مالی و جریان نقدینگی باعث می‌شوند معامله‌گران با استراتژی‌های گوناگون تصمیم به خرید یا فروش بگیرند. از آن جایی که نمودارهای شمعی، ابزار اصلی تحلیل پرایس اکشن حرفه‌ای محسوب می‌شوند و اطلاعاتی از جمله قیمت آغازین، پایانی، بیشینه و کمینه را در بازه‌های زمانی مشخص نمایش می‌دهند، تصویر واضحی از واکنش بازار به تغییرات عرضه و تقاضا نیز ارائه می‌دهند. حالات مختلف عرضه و تقاضا به‌طور کلی در سه وضعیت تعریف می‌شوند:

  • روند صعودی: تقاضا از عرضه پیشی می‌گیرد. قیمت به‌ صورت پله‌ای افزایش می‌یابد. سقف‌ها و کف‌های بالاتری شکل می‌گیرند. این روند، نشان‌دهنده تسلط خریداران بر بازار است.
  • روند نزولی: عرضه بر تقاضا غلبه می‌کند. قیمت به‌ صورت پله‌ای کاهش می‌یابد. سقف‌ها و کف‌های پایین‌تری ثبت می‌شوند. چنین رفتاری از قیمت، بیانگر فشار فروش بالا و کاهش علاقه به خرید است.
  • روند خنثی: عرضه و تقاضا در تعادل‌ هستند. قیمت در یک محدوده مشخص نوسان می‌کند و بین سطوح حمایت و مقاومت جابه‌جا می‌شود، بدون آن‌که روند مشخصی داشته باشد.

تحلیل پرایس اکشن با تمرکز بر رفتار قیمت، امکان شناسایی روندهای فوق را فراهم می‌سازد. با توجه به واکنش قیمت در نواحی کلیدی نظیر حمایت و مقاومت، می‌توان نقاط بهینه ورود و خروج را تشخیص داد. این سطوح مناطقی هستند که در گذشته تقاضای قوی یا عرضه قابل‌توجهی در آن‌ها مشاهده شده است.

1. استراتژی معامله در بازار بدون روند (بازار رنج‌های قیمتی)

بازار رنج زمانی شکل می‌گیرد که قیمت در محدوده‌ای مشخص نوسان کند. این وضعیت نشان‌دهنده تعادل میان عرضه و تقاضا است. در چنین شرایطی، قیمت نه به‌طور مداوم صعود می‌کند و نه روند نزولی پایداری دارد. حرکت قیمت میان دو سطح حمایت و مقاومت صورت می‌گیرد و هیچ‌ یک از دو طرف، قدرت غالب ندارند. این وضعیت معمولا ناشی از بلاتکلیفی سرمایه‌گذاران است.

اغلب پس از دوره‌های تثبیت، قیمت دچار حرکت شدید و ناگهانی می‌شود. در این دوره‌ها، حجم معاملات ممکن است کاهش یابد و شکست از محدوده نوسانی، جهش قیمتی ایجاد کند. برخی معامله‌گران در دل همین نوسانات وارد معامله می‌شوند و برخی منتظر شکست قیمت می‌مانند. در تحلیل پرایس اکشن حرفه‌ای، ابتدا باید مشخص شود بازار در تثبیت قرار دارد. در چنین بازاری، می‌توان از استراتژی معامله در محدوده‌های حمایتی و مقاومتی استفاده کرد. این استراتژی بر خرید نزدیک به سطح حمایت و فروش نزدیک به مقاومت تمرکز دارد. سطح حمایت جایی است که افزایش تقاضا مانع افت بیشتر قیمت می‌شود و برای خریداران جذاب است. سطح مقاومت نیز ناحیه‌ای‌ است که فشار عرضه باعث افت قیمت شده و فروشندگان تمایل به خروج دارند. قیمت معمولا در این نواحی متوقف می‌شود یا تغییر مسیر می‌دهد.

نکته مهم آن است که معامله در بخش میانی رنج قیمت توصیه نمی‌شود. این ناحیه ریسک بالایی دارد. همچنین اگر قیمت از محدوده خارج شود، خروج سریع از معامله ضروری است.

2. استراتژی پرایس اکشن شکست حمایت و مقاومت

سقف‌ها و کف‌های نوسانی، نقاط چرخش قبلی بازار را تشکیل می‌دهند. این نواحی در نمودار قیمت از مهم‌ترین مناطق برای تحلیل رفتار بازار به شمار می‌روند. هر یک از این نقاط، می‌تواند سطحی بالقوه برای حمایت یا مقاومت باشد. سطوح حمایت و مقاومت با اتصال چندین نقطه سقف و کف نوسانی شکل می‌گیرند. در این سطوح، نیروهای عرضه و تقاضا به تعادل می‌رسند. در محدوده حمایت، تمایل به خرید افزایش می‌یابد و در نواحی مقاومت، فشار فروش بیشتر می‌شود.

سطح حمایت جایی‌ است که تقاضا باعث توقف یا برگشت روند نزولی می‌شود. این سطح برای خریداران جذاب است، چرا که انتظار دارند قیمت از آن نقطه افزایش یابد. در مقابل، سطح مقاومت محدوده‌ای‌ است که افزایش عرضه، مانع رشد بیشتر قیمت شده و موقعیتی مناسب برای فروش ایجاد می‌کند. این مناطق اغلب به عنوان نقاط ورود یا خروج معامله‌گران مورد استفاده قرار می‌گیرند.

توجه به سطوح قیمتی، راهی ساده و کاربردی برای درک جهت حرکت بازار است. در روندهای صعودی که سقف و کف‌های بالاتر ایجاد می‌شوند، سطوح حمایت معمولا حفظ می‌شوند. در چنین شرایطی، تمرکز بر اصلاح‌های قیمتی و ورود به معاملات خرید، یک استراتژی منطقی به‌ نظر می‌رسد. در روندهای نزولی نیز با شکل‌گیری کف و سقف‌های پایین‌تر، سطوح مقاومت بیشتر حفظ می‌شوند و موقعیت‌های فروش در اولویت قرار می‌گیرند.

استراتژی پرایس اکشن شکست حمایت و مقاومت

هنگامی که یک سطح حمایت یا مقاومت با قدرت و حجم بالا شکسته شود، احتمال ادامه حرکت قیمت در همان جهت زیاد است. شکست حمایت بیانگر افزایش فشار فروش و احتمال کاهش بیشتر قیمت است. شکست مقاومت نیز نشان‌دهنده قدرت خریداران و امکان رشد بیشتر قیمت خواهد بود. در چنین شرایطی، ورود به معاملات خرید یا فروش پس از تایید شکست می‌تواند منجر به موقعیت‌های سودده شود. برای اطمینان از اعتبار شکست، استفاده از تاییدیه‌های پرایس اکشن ضروری است. این تاییدیه‌ها شامل موارد زیر هستند.

  • تاییدیه حجم معاملات
  • الگوهای شمعی
  • پولبک

در مجموع استراتژی شکست سطوح حمایت و مقاومت، بر پایه شناسایی دقیق نواحی کلیدی و تحلیل واکنش قیمت نسبت به آن‌ها بنا شده است. موفقیت در این رویکرد، مستلزم تسلط بر رفتار بازار، به‌کارگیری تاییدیه‌ها و رعایت مدیریت ریسک، از جمله تعیین حد ضرر مناسب است.

محدودیت‌ها و چالش‌های استراتژی Price Action

محدودیت‌ها و چالش‌های پرایس اکشن، بخشی جدایی‌ناپذیر از این رویکرد تحلیلی به شمار می‌روند و لازم است با نگاهی واقع‌بینانه به آن‌ها توجه شود. یکی از مهم‌ترین چالش‌ها این است که در این روش، تحلیل حرکات قیمت تا حد زیادی به برداشت فردی بستگی دارد و ممکن است دو معامله‌گر با مشاهده یک نمودار یکسان، به نتایج متفاوتی برسند. همین موضوع می‌تواند به تصمیم‌گیری‌های متناقض و یا اشتباه به‌ویژه در میان معامله‌گران تازه‌کار منجر شود.

یادگیری و تسلط بر پرایس اکشن نیز فرآیندی زمان‌بر است. خواندن دقیق نمودارها و درک عمیق از رفتار قیمت، تنها از مسیر تمرین مداوم، تجربه‌ی واقعی بازار و اشتباهات متعدد حاصل می‌شود. نکته‌ی مهم دیگر، قطعی نبودن این روش است. هیچ سیستم معاملاتی‌ از جمله پرایس اکشن نمی‌تواند سود قطعی را تضمین کند. بازار همواره با عدم قطعیت و نوسانات غیرمنتظره همراه است و حتی بهترین تحلیلگران نیز در برخی معاملات با ضرر مواجه می‌شوند.

همچنین چشم‌پوشی از اخبار اقتصادی، اطلاعیه‌های مهم و شاخص‌های کلان می‌تواند به تحلیل ناقص منجر شود. در شرایط خاص نیز ممکن است تشخیص قدرت یا جهت روند بازار تنها بر پایه نمودار دشوار باشد و استفاده از ابزارهای مکمل مانند اندیکاتورها ضرورت پیدا کند.

نتیجه‌گیری

در نهایت باید در نظر داشت یکی از ابعاد مهم در معامله‌گری مبتنی بر پرایس اکشن، مدیریت ریسک است. موفقیت در این سبک، صرفا به تشخیص درست سطوح قیمتی محدود نمی‌شود، بلکه توانایی کنترل زیان و حفظ سرمایه نیز نقش کلیدی دارد. معامله‌گران برای کاهش ریسک، لازم است حجم معاملات را به‌گونه‌ای انتخاب کنند که در صورت بروز زیان، سرمایه کلی تحت فشار قرار نگیرد. همچنین، تنوع‌بخشی به ابزارهای معاملاتی به جای تمرکز بر یک بازار خاص، می‌تواند در کاهش ریسک کلی موثر باشد. پایبندی به استراتژی از پیش تعیین‌شده، به‌ویژه در مواجهه با نوسانات ناگهانی یا احساسات بازار، اهمیت بالایی دارد و مانع از تصمیم‌های شتاب‌زده می‌شود.

5/5 - (1 رای)
نمایش بیشتر

سارا دهقانی

علاقه‌ام به نویسندگی و کلمات، همراه با آموزش‌های تخصصی در حوزه مدیریت و فناوری اطلاعات، من را به سمت نگارش در زمینه علم اقتصاد و بازار سرمایه پیش برده است. هدف من تولید محتوایی است که در عین اصولی و کاربردی بودن، ارزش افزوده‌ای به مخاطبان ارائه دهد و برای آنان درک بهتری از مفاهیم اقتصادی و سرمایه‌گذاری ایجاد کند.

مقاله‌های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا