ناسازگاری زمانی چیست؟ + مدلهای اقتصادی آن

گاهی تصمیمهایی گرفته میشوند که با نیتهای قبلی هماهنگ نیستند. کسی که همیشه برنامهریزی دقیقی برای پسانداز خود داشته، ناگهان به خریدی غیرضروری تن میدهد. این تغییر رفتار، تنها به زندگی شخصی محدود نمیشود و در انتخابهای مالی، روندهای سرمایهگذاری و حتی سیاستگذاریهای اقتصادی نیز دیده میشود. در پس این رفتارها، یک دوگانگی قرار دارد که در اقتصاد رفتاری تحت عنوان «ناسازگاری زمانی» شناخته میشود. در ادامهی مقاله به این موضوع پرداخته خواهد شد.
تعریف ناسازگاری زمانی
ناسازگاری زمانی (Time Inconsistency) وضعیتی است که در آن، اولویتها یا تصمیمهای یک فرد یا سازمان در طول زمان تغییر میکنند. این تغییر باعث میشود تصمیمها یا برنامههایی که در ابتدا مطلوب به نظر میرسیدند، در سایر زمانها دیگر مطلوب نباشند. زیرا افراد معمولا منافع کنونی را بیش از منافع آینده ترجیح میدهند. این رفتار به سوگیری زمان حال یا میل به رضایت فوری مربوط است. به همین دلیل انتخابهایی را ترجیح میدهند که همین حالا سود داشته باشد. همچنین مردم با گذشت زمان، ارزش منافع انتخابی را کمتر ارزیابی میکنند. هر چه زمان دریافت منافع دورتر باشد، ارزش ذهنی آن کاهش مییابد. این انتخابهای ناهماهنگ معمولا از میل به رسیدن سریع به رضایت یا پاداش ناشی میشوند. به کمک ناسازگاری زمانی توضیح داده میشود که چرا افراد گاهی تصمیمهایی متناقض میگیرند. در واقع، در زمانهای مختلف، فرد با «خودهایی متفاوت» مواجه است که انتخابهایی ناسازگار با یکدیگر انجام میدهند.
ناسازگاری زمانی در اقتصاد به ویژه در زیرشاخههای اقتصاد مالی، رفتاری و اقتصاد سیاسی اهمیت دارد. چرا که این پدیده با مولفههای اقتصاد سیاسی ارتباطی مستقیم دارد. اقتصاد سیاسی تاثیر سیاستها، قوانین و نهادهای حکمرانی را بررسی میکند و همچنین نشان میدهد که اقتصاد چگونه بر سیاست و حکمرانی اثر میگذارد. همچنین بررسی میکند سیاستها و شیوههای حکمرانی چگونه بر اقتصاد تاثیر میگذارند. در سطح اقتصاد کلان، ناسازگاری زمانی به عنوان یکی از چالشهای مهم در حوزه حکمرانی اقتصادی شناخته میشود. این پدیده در سیاستگذاری اقتصادی، به ویژه در سیاستهای پولی و سیاستهای مالی، نقش پررنگی دارد. سیاستگذاران گاهی از برنامههای اولیه خود منحرف میشوند که این انحراف ممکن است ناشی از تغییرات شرایط اقتصادی یا فشارهای گروههای ذینفع باشد. ناسازگاری زمانی میتواند پیامدهای نامطلوبی از جمله تصمیمگیریهای ناکارآمد، کاهش رفاه، بیثباتی اقتصادی، افزایش تورم و کاهش اعتبار تصمیمگیرندگان به همراه داشته باشد.
نمونههایی از ناسازگاری زمانی
ناسازگاری زمانی در موقعیتهای مختلف زندگی روزمره و همچنین در سطح اقتصاد کلان و سیاستگذاری دیده میشود. در سطح فردی، نمونههای متعددی از ناسازگاری زمانی وجود دارد. به عنوان مثال، بسیاری از افراد در برنامهریزی خود تصمیم دارند برای زمان بازنشستگی پسانداز کنند، اما در زمان حال وسوسه خرج کردن پول برای منافع فوری مانند خرید کالا یا سفر بر تصمیم پسانداز غلبه میکند. در نتیجه، پسانداز به زمان دیگری موکول میشود، هر چند هدف بلندمدت داشتن دوران بازنشستگی راحت باشد. مثال دیگر، خرید اشتراک باشگاه ورزشی است. فرد در ابتدا با انگیزه بهبود سلامتی تصمیم به ورزش منظم میگیرد و اشتراک تهیه میکند. این تصمیم در آن زمان بهینه به نظر میرسد، اما با گذشت زمان و مواجهه با خستگی یا گزینههای لذتبخشتر، فرد از برنامه اولیه منحرف شده و کمتر به باشگاه میرود.
اهمالکاری نیز نمونهای از ناسازگاری زمانی است. افراد قصد دارند وظایف را در زمان مشخص انجام دهند، اما وقتی آن زمان فرا میرسد، انجام کار را به زمان دیگری موکول میکنند. همچنین، عادتهای ناسالم غذایی در این دسته جای میگیرند. فرد قصد دارد در آینده سالم غذا بخورد، اما هنگام تصمیمگیری، غذاهای ناسالم را انتخاب میکند.
در سطح اقتصاد کلان و سیاستگذاری، ناسازگاری زمانی چالشی مهم است. مثلا دولت ممکن است برای نشان دادن مسئولیتپذیری مالی، کاهش هزینهها در آینده را اعلام کند. اما وقتی زمان آن فرا میرسد، فشارهای سیاسی یا تمایل به کسب منافع کوتاهمدت ممکن است موجب افزایش هزینهها شود. این تغییر جهت در سیاست، اعتبار دولت را تضعیف میکند. بانکهای مرکزی نیز با ناسازگاری زمانی مواجه هستند. مثلا بانک مرکزی ممکن است متعهد شود تورم را پایین نگه دارد. اگر کارگران و شرکتها با انتظار تورم پایین دستمزد و قیمتها را تنظیم کنند، ممکن است وسوسه ایجاد تورم ناگهانی برای تقویت کوتاهمدت تولید و اشتغال پیش آید.
مثال تاریخی این پدیده، سیاست پولی بانک فدرال رزرو آمریکا پس از جنگ جهانی دوم است. فدرال رزرو برای تحریک اقتصاد و کاهش بیکاری، سیاست انبساطی پولی را در پیش گرفت که در کوتاهمدت منجر به رشد اقتصادی شد. اما با گذشت زمان، مردم انتظارات خود را تغییر دادند؛ کارگران دستمزد بالاتر و کسبوکارها قیمتهای بیشتر را پیشبینی کردند. در نتیجه، اقتصاد با تورم بالاتر و بیکاری غیرقابل کاهش مواجه شد که به آن رکود تورمی گفته میشود. این مثال نشان میدهد سیاست انبساطی که ابتدا مطلوب بود، در بلندمدت به نتیجهای نامطلوب انجامید.
مدلهای اقتصادی مرتبط با ناسازگاری زمانی
دو مدل اصلی که در منابع برای تحلیل ناسازگاری زمانی (Time Inconsistency) مطرح شدهاند، شامل موارد زیر هستند:
مدل بازیهای تکراری (Repeated Games)
مدل بازیهای تکراری ابزاری برای تحلیل تعاملهای اقتصادی است که در طول زمان چندین بار تکرار میشوند. در این چارچوب، عوامل اقتصادی مانند دولت و بانک مرکزی به عنوان بازیکنهایی در نظر گرفته میشوند که تصمیمات هر دوره آنها میتواند بر دورههای بعدی تاثیر بگذارد.
مثال: در شرایطی که هدف دولت کنترل تورم و بانک مرکزی نگران رکود اقتصادی است، احتمال دارد بانک مرکزی برای جلوگیری از رکود تصمیماتی اتخاذ کند که باعث افزایش تورم شود. این رفتار میتواند منجر به از بین رفتن اعتماد بین دولت و بانک مرکزی و قطع تعامل پایدار شود. هدف مدل بازیهای تکراری، یافتن راهکارهایی است که همکاری بلندمدت و پایدار میان بازیکنان حفظ شود و هر دو طرف به تعهداتشان پایبند بمانند.
مدل تصمیمگیرنده-نماینده (Principal-Agent Model)
مدل تصمیمگیرنده-نماینده بیان میکند که تصمیمگیرنده (مثلا دولت) نمایندهای (مثلا بانک مرکزی) را برای دستیابی به اهداف مشخصی منصوب میکند. نماینده باید در جهت تحقق این اهداف عمل کند، اما تضاد منافع و تغییر شرایط میتواند باعث بروز ناسازگاری زمانی شود.
مثال: دولت از بانک مرکزی میخواهد تورم را کنترل کند، اما ممکن است بانک مرکزی به دلایلی تصمیمهایی بگیرد که با اهداف بلندمدت دولت ناسازگار باشند. این مدل معمولا با قراردادهای بلندمدت، نهادهای نظارتی و قوانین سعی در کاهش تضاد منافع دارد، اما انعطافپذیری آن نسبت به مدل بازیهای تکراری کمتر است.
این دو مدل چارچوب نظری مناسبی برای تحلیل دلایل بروز ناسازگاری زمانی و پیشبینی پیامدهای آن در تعاملات اقتصادی ارائه میکنند.
علل ناسازگاری زمانی (Time Inconsistency)
ناسازگاری زمانی دلایل گوناگونی دارد. برخی از این دلایل شامل موارد زیر هستند:
- افراد یا سیاستگذاران بهای بیشتری به انتخابی میدهند که در لحظه حال سودآور است. افراد جوان، منافع دریافت شده در آینده دور مانند پسانداز بازنشستگی را کمتر ارزشمند میشمارند و منفعت حال حاضر، یعنی خرج کردن پول، را انتخاب میکنند.
- تغییر شرایط اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی نیز سبب ناسازگاری زمانی میشود. محیط اقتصادی آینده ممکن است با پیشبینیها متفاوت باشد و این تفاوت تصمیمهای اولیه را ناکارآمد میکند.
- فشارهای سیاسی و اقتصادی از عوامل مهم دیگر هستند. سیاستگذاران گاهی وسوسه میشوند برای دستیابی به منافع کوتاهمدت سیاسی، از سیاستهای بهینه بلندمدت خود منحرف شوند. این انحراف اعتبار سیاستگذار را کاهش میدهد.
- ناتوانی در پایبندی به یک برنامه پیشبینی شده که به «مشکل تعهد» معروف است نیز در این پدیده نقش دارد. این مشکل زمانی رخ میدهد که سیاستگذار نتواند به سیاست احتمالی پایبند بماند. نبود قوانین محکم میتواند ناسازگاری زمانی در سطح کلان را افزایش دهد.
- شفاف نبودن هدفها و راهبردهای سیاستی نیز این مشکل را تشدید میکند. وقتی مقاصد سیاستی روشن نباشند، اعتبار سیاستگذاران کاهش مییابد و این وضعیت موجب عدم اطمینان میان فعالان بازار میشود.
- تردید درباره آینده، مصلحتاندیشی و تضاد منافع نیز بر تصمیمگیری مناسب در زمان درست تاثیر میگذارند. این عوامل ممکن است تصمیمات ناگهانی را به زمان دیگری منتقل کنند.
راهحلهای مقابله با ناسازگاری زمانی
برای مقابله با ناسازگاری زمانی، میتوان این پدیده را از دو سطح مورد بررسی قرار داد. نخست سطح فردی که به تصمیمگیریها و رفتارهای شخصی مربوط میشود و دوم سطح سیاستگذاری که به نقش نهادها و چارچوبهای قانونی در جهتدهی به تصمیمات بلندمدت میپردازد. در ادامه، هر یک از این دو رویکرد به تفکیک توضیح داده شدهاند.
راهکارهای فردی برای کاهش ناسازگاری زمانی
افراد با استفاده از ابزارها و روشهای مختلف مانند موارد زیر میتوانند تعهد خود به اهداف بلندمدت را تقویت کنند و تاثیر وسوسههای منافع فوری را کاهش دهند.
استفاده از ابزارهای تعهد (Commitment Devices) که نمونههایی از آن شامل موارد زیر هستند:
- کسر خودکار از حقوق برای پسانداز بازنشستگی
- پرداخت پیشاپیش هزینه اشتراک باشگاه ورزشی
- بستن قراردادهای تعهدآور
- حذف وسوسهها مانند دور ریختن خوراکیهای ناسالم یا سیگار
- تعیین اهداف SMART: اهداف مشخص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، مرتبط و زمانبندی شده که جهتگیری و تمرکز را افزایش میدهد.
- تقسیم اهداف بزرگ به گامهای کوچکتر: به معنای تسهیل روند پیشرفت و کاهش تمایل به تعویق انداختن است.
- داشتن شریک پاسخگو (Accountability Partner): منظور کسی است که پیشرفت را دنبال میکند و مسئولیتپذیری فرد را افزایش میدهد.
- یادآوری پیامدهای منفی تعلل: افراد با مرور آگاهانه پیامدهای بلندمدت اهمالکاری مانند کاهش سلامت، مشکلات مالی یا نارضایتی شخصی، میتوانند انگیزه بیشتری برای عمل پیدا کنند.
راهکارهای سیاستگذاری برای مقابله با ناسازگاری زمانی
سیاستگذاران با اتخاذ سازوکارهای نهادی و قانونی، تلاش میکنند تعهد بلندمدت خود را حفظ کرده و از تصمیمات زیانبار کوتاهمدت جلوگیری کنند. این سازوکارها شامل موارد زیر هستند:
1. ایجاد نهادهای مستقل: مانند بانکهای مرکزی مستقل که از فشارهای سیاسی کوتاهمدت مصون باشند و بتوانند سیاستهای بلندمدت را دنبال کنند.
2. اجرای قواعد مالی (Fiscal Rules): قوانین محدودکننده کسری بودجه و بدهی که مسیر سیاست مالی را با زمان همسو میکنند.
3. پیروی از قواعد سیاستی از پیش تعیین شده: مانند قاعده تیلور که بانک مرکزی را به مسیر مشخص و قابل پیشبینی ملزم میکند. طبق این قاعده بانک مرکزی باید نرخ بهره را در پاسخ به تغییرات تورم و تولید ناخالص داخلی تغییر دهد.
4. شفافیت و تعهد در سیاستگذاری: منظور اطلاعرسانی روشن درباره اهداف و دلایل تصمیمات برای افزایش اعتماد عمومی و کاهش عدم قطعیت است.
5. اجرای تاخیری سیاستها: منظور تعیین زمانبندی مشخص برای اجرای سیاستها جهت کاهش تاثیر فشارهای فوری است.
6. اعمال انضباط پولی و مالی: پایبندی به سیاستهای مالی و پولی منطقی و منضبط به مقابله با ناسازگاری زمانی کمک میکند.
7. توسعه مکانیزمهای شهرت (Reputation Mechanisms): منظور پایبندی مستمر به سیاستها برای ساخت اعتبار و تاثیرگذاری بر انتظارات بازار است.
8. جمعآوری شواهد تجربی: استفاده از دادهها و تجربیات گذشته برای پیشبینی بهتر و طراحی سیاستهای اثربخشتر به مقابله با ناسازگاری زمانی کمک خواهد کرد.
ترکیب راهکارهای فردی و سیاستگذاری به صورت همزمان، میتواند موجب کاهش چشمگیر تاثیرات منفی ناسازگاری زمانی شود و کمک کند تا افراد و نهادها در جهت اهداف بلندمدت خود پایدار باقی بمانند. استفاده از تعهدات پیشگیرانه، شفافیت، انضباط و نهادسازی مستقل کلید موفقیت در این زمینه محسوب میشوند.
نتیجهگیری
ناسازگاری زمانی (Time Inconsistency) زمانی رخ میدهد که ترجیحات یا تصمیمات فرد یا سیاستگذار با گذشت زمان تغییر میکند و تصمیم اولیه دیگر بهینه نیست. این پدیده در تصمیمات فردی مانند تعلل و عدم پایبندی به برنامهها و همچنین در سیاستهای کلان اقتصادی تاثیرگذار است. پیامدهای آن شامل تصمیمهای غیر بهینه، کاهش رفاه فردی و بیثباتی اقتصادی خواهد بود. عوامل اصلی ناسازگاری زمانی شامل ترجیح منافع فوری، فشارهای کوتاهمدت و مشکل در تعهد به برنامههای بلندمدت هستند. برای مقابله با این چالش، استفاده از ابزارهای تعهد فردی، نهادهای مستقل، قوانین سیاستی و افزایش شفافیت و اعتبار تصمیمگیرندگان ضروری خواهند بود.