آموزش مالی و اقتصادی

اقتصاد سیاسی چیست؟ بررسی رابطه سیاست با اقتصاد

اقتصاد و سیاست دو حوزه مرتبط با یکدیگر هستند. در حالی که علم اقتصاد به تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات در یک کشور می‌پردازد، سیاست به تنظیم این فعالیت‌ها توجه دارد. رابطه سیاست با اقتصاد، رابطه‌ای پیچیده است، زیرا هر دو حوزه به طرق مختلف بر یکدیگر تاثیر می‌گذارند. به همین منظور در این مقاله به بررسی رابطه این دو حوزه مهم و چیستی اقتصاد سیاسی پرداخته شده است.

در این خصوص مقاله اقتصاد چیست؟ را بخوانید…

رابطه سیاست با اقتصاد چیست؟

تأثیر متقابل پیچیده بین اقتصاد و سیاست از دیرباز همواره موضوع بحث بوده است. این پرسش که آیا علم اقتصاد سیاست را پیش می‌برد یا برعکس، موضوعی ظریف و چندوجهی است که پاسخی قطعی ندارد. در واقعیت، رابطه بین این دو حوزه همچون یک خیابان پویا و دوطرفه است که در آن هر یک بر دیگری در شبکه پیچیده‌ای از تعاملات تاثیر می‌گذارد.

در نگاه اول، ممکن است به نظر برسد که اقتصاد تأثیر غالبی بر سیاست دارد. شرایط اقتصادی، مانند نرخ بیکاری، تورم و رشد تولید ناخالص داخلی، می‌تواند به طور قابل توجهی بر چشم‌انداز سیاسی تاثیر بگذارد. در دوران رونق اقتصادی، سیاستمداران بیشتر از حمایت عمومی و موفقیت در انتخابات برخوردار می‌شوند. علاوه بر این، سیاست‌های اقتصادی تدوین‌شده برای مقابله با چالش‌های اقتصادی، مانند محرک‌های مالی یا اقدامات ریاضتی، اغلب به موضوعات محوری در مبارزات سیاسی تبدیل می‌شوند. عوامل اقتصادی می‌توانند گفتمان سیاسی را شکل دهند و بر تصمیمات سیاسی تاثیرگذار باشند، زیراکه دولت‌ها برای تقویت رشد، کاهش نابرابری و تضمین ثبات مالی تلاش می‌کنند.

تصمیمات سیاسی، از جمله قوانین، مقررات، و چارچوب‌های سیاست، قدرت شکل دادن به نتایج اقتصادی را دارند. دولت‌ها از طریق سیاست‌های مالی و پولی خود می‌توانند به طور فعال در اقتصاد برای پیشبرد اهداف خاصی مانند رفاه اجتماعی، برابری اقتصادی یا توسعه صنعتی مداخله کنند. انتخاب‌های سیاسی در مورد مالیات، قوانین کار و مقررات زیست محیطی می‌تواند به طور قابل توجهی بر فعالیت‌های اقتصادی تاثیر بگذارد و نحوه توزیع ثروت و منابع را تعیین کند.

تعریف اقتصاد سیاسی

این نوع اقتصاد یک علم اجتماعی است که به مطالعه تولید، تجارت و رابطه آن‌ها با قانون و دولت می‌پردازد. به بیان ساده‌تر، اقتصاد سیاسی اقتصاد را از منظر اجتماعی، تاریخی و سیاسی بررسی می‌کند. این مطالعه چگونگی تأثیر تئوری‌های اقتصادی بر سیستم‌های مختلف اجتماعی – اقتصادی؛ مانند سوسیالیسم و ​​کمونیسم، همراه با ایجاد و اجرای سیاست‌های عمومی است.

گروه‌های مختلف در یک اقتصاد، عقاید متفاوتی در مورد چگونگی توسعه اقتصادشان دارند. از این رو، اقتصاد سیاسی حوزه پیچیده‌ای است که طیف وسیعی از منافع سیاسی را در بر می‌گیرد. کسانی که در مورد این نوع اقتصاد تحقیق می‌کنند، اقتصاددان سیاسی نامیده می‌شوند. مطالعه آن‌ها به طور کلی شامل بررسی جامعه شناختی، امور سیاسی و اقتصادی است که چگونه سیاست عمومی، وضعیت و نهادهای سیاسی بر جایگاه و آینده اقتصادی یک کشور تأثیر می‌گذارد. 

پیشینه اقتصاد سیاسی

قرن‌هاست که دانشمندان به تعامل جامعه و اقتصاد می‌اندیشند. مطالعه رسمی اقتصاد سیاسی در اواسط دهه 1700 آغاز شد. بسیاری معتقدند که کتاب ثروت ملل آدام اسمیت در سال 1776 نقطه شروعی برای آن بوده است. پس از آن، دیوید ریکاردو دنبال‌رو آدام اسمیت شد. کار او مکمل افکار اسمیت در مورد بازار آزاد بود. در قرن هجدهم، دانشمندان بسیاری چگونگی توزیع و اداره ثروت بین مردم را مورد مطالعه قرار دادند. 

چند دهه بعد، نوشته‌های کارل مارکس منتشر شد، که واکنش‌های او به بازار آزاد و سرمایه‌داری هنوز پایه‌ای برای نقدهای معاصر است. با گذشت زمان، این موضوع توجه گسترده‌تری را به خود جلب کرده است. رشد این نوع اقتصاد به عنوان یک رشته خاص در دانشگاه‌ها توسط دانبار در اوایل سال 1891 در مقاله‌ای در فصلنامه اقتصاد که توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر شد، بسیار مورد توجه قرار گرفت. این مقاله علاقه عمومی به اقتصاد سیاسی را به عنوان یک دلیل مهم در نقش گسترده آن در دانشگاه نسبت می‌دهد. امروزه این علم همچنان از سوی اقتصاددانان معاصر مورد بررسی قرار دارد.

اهمیت اقتصاد سیاسی

این نوع اقتصاد، چگونگی تاثیر اقتصاد بر سیاست و هم تاثیر سیاست بر اقتصاد را مطالعه می‌کند. تغییرات سیاسی می‌تواند بر بسیاری از حوزه‌های اقتصاد تاثیر بگذارد. در واقع به نوبه خود می‌تواند بر انتخابات و سیاست‌های دولت اثرگذار باشد. این حوزه‌ها عبارتند از:

  • سیاست پولی و سیاست مالی
  • امنیت غذایی
  • تجارت جهانی
  • عرضه، تقاضا و بحران نیروی کار
  • تولید ناخالص داخلی (GDP)
  • نابرابری مالی
  • مدیریت بلایا
  • ثبات محیطی

از آنجایی که اقتصاد کشورهای بسیاری از طریق تجارت بین‌المللی به هم متصل می‌شوند، سیاست یک کشور می‌تواند تاثیر زیادی بر اقتصاد کشور دیگر داشته باشد. درک رابطه بین قدرت سیاسی و تصمیمات اقتصادی در یک کشور می‌تواند به سایر کشورها کمک کند تا پیش‌بینی دقیق‌تری نسبت به اقتصاد خود داشته باشند.

شناخت رابطه سیاست با اقتصاد همچنین می‌تواند به انعطاف‌پذیری اقتصاد یک کشور کمک کند. اگر رهبران دولت در هر لحظه آینده‌نگر باشند، سعی خواهند کرد که قوانین و سیاست‌هایی را وضع کنند که بدون توجه به تغییر قدرت سیاسی، بیشترین امکان را برای ثبات و رشد اقتصادی ایجاد کند.

مولفه‌های اقتصاد سیاسی

این نوع اقتصاد به دو بخش کلاسیک و مدرن تقسیم می‌شود. بخش کلاسیک به مطالعه آثار فیلسوفانی مانند ماکیاولی، آدام اسمیت و کارل مارکس می‌پردازد. از سوی دیگر، بخش مدرن به مطالعه آثار فیلسوفان، اقتصاددانان و دانشمندان علوم سیاسی مدرن مانند جان مینارد کینز، میلتون فریدمن و فردریش هایک پرداخته است.

مطالعه اقتاین نوع اقتصاد تحت تاثیر نظریه بازی است، زیرا گروه‌های مختلفی را درگیر کرده که برای منابع و قدرت محدود رقابت می‌کنند. همچنین ارزیابی می‌کند که کدام سیاست‌ها سودمندترین نتایج را به همراه خواهند داشت. از طرفی به توانایی اقتصاد برای دستیابی به نتایج مطلوب مربوط می‌شود. 

حوزه‌های اصلی اقتصاد سیاسی

اقتصاددانان سیاسی برای تعیین اینکه چگونه سیاست عمومی بر رفتار، بهره‌وری و تجارت تأثیر می‌گذارد، تحقیق می‌کنند. این کار به آن‌ها کمک می‌کند تا نحوه توزیع پول و قدرت بین مردم و گروه‌های مختلف را مشخص کنند. آن‌ها ممکن است زمینه.های خاصی مانند قانون، سیاست بوروکراتیک، رفتار قانون‌گذاری، تلاقی دولت و تجارت و مقررات را مطالعه کنند. مطالعه این نوع اقتصاد بر سه حوزه اصلی تمرکز دارد:

مطالعات میان رشته‌ای: از دیدگاه میان رشته‌ای، این حوزه بر اقتصاد، جامعه شناسی و علوم سیاسی تمرکز دارد تا بفهمد چگونه سیستم‌های اقتصادی، نهادهای سیاسی و محیط بر یکدیگر تاثیر می‌گذارند.

 اقتصاد سیاسی جدید: این رویکرد به مطالعه اعمال و باورها می‌پردازد و به دنبال ایجاد مفروضات صریح است که منجر به بحث‌های سیاسی در مورد ترجیحات اجتماعی می‌شود. این حوزه ترکیبی از آرمان‌های اقتصاددانان سیاسی کلاسیک و پیشرفت‌های تحلیلی جدیدتر در اقتصاد و سیاست است.

اقتصاد سیاسی بینالمللی: مطالعه این نوع اقتصاد که به عنوان اقتصاد سیاسی جهانی نیز شناخته می‌شود، به تحلیل رابطه بین اقتصاد و روابط بین‌الملل می‌پردازد و از ایده‌های اقتصاد، جامعه شناسی و علوم سیاسی استفاده می‌کند. این نوع اقتصاد بر چگونگی استفاده دولت‌ها و نهادها از تعاملات اقتصادی جهانی برای شکل دادن به نظام‌های سیاسی متمرکز شده است.

بررسی نظام‌های اقتصادی سیاسی

سه نوع نظام اقتصادی سیاسی وجود دارد که شامل موارد ذیل است:

سوسیالیسم: در این سیستم، اقتصاد توسط جامعه تنظیم و تولید و توزیع کالاها و خدمات به صورت جمعی و نه توسط افراد معدودی انجام می‌شود. هدف این سیستم ایجاد پل بین طبقات اجتماعی فقیر و غنی است.

کمونیسم: در این نظام، اقتصاد توسط دولت تنظیم می‌شود. دولت مالک تمام اموال و منابع است و سپس آن را بین شهروندان تقسیم می‌کند. همچنین کنترل تولید و توزیع کالاها و خدمات توسط دولت انجام می‌شود.

سرمایه‌داری: این سیستم با تشویق سودآوری مشاغل، توسعه اقتصادی را ارتقا می‌دهد. برخلاف کمونیسم و ​​سوسیالیسم، که در آن منابع و دارایی‌ها به طور جمعی مالکیت دارند، سرمایه‌داری پیشرفت فردی را تشویق می‌کند. تعداد کمی از افراد دارای اموال و منابع متعددی هستند که تولید و توزیع کالاها و خدمات را کنترل و همچنین قیمت‌های بازار و عرضه و تقاضا را تعیین می‌کنند.

نظریه‌های اقتصاد سیاسی

نظریه‌های اقتصاددان مدرن به سه ایدئولوژی تقسیم می‌شوند که عبارتند از:

لیبرالیسم: ایدئولوژی لیبرال از مفهوم کار و مبادله و استفاده از زمین، نیروی کار و سرمایه برای تولید کالاهای بادوام سرچشمه می‌گیرد. اقتصاددانان لیبرال معتقدند که اقتصاد می‌تواند برای همه مفید باشد و جامعه می‌تواند با بهبود سطح زندگی پیشرفت کند. آن‌ها فکر می‌کنند که خواسته‌های کل جامعه برای تصمیم‌گیری مهم است. آنها همچنین به فرصت‌های برابر برای همه معتقدند و به ساختار جامعه مدنی اهمیت می‌دهند.

مارکسیسم: مارکسیسم بیان می‌کند که نابرابری بد است و ثروت از کار و مبادله تولید می‌شود. این نظریه از مالکیت خصوصی منابع حمایت نمی‌کند، زیرا معتقد است این امر منجر به نابرابری می‌شود و تنها به نفع نیازهای نخبگان و نه کل جامعه است.

ناسیونالیسم اقتصادی: ناسیونالیسم اقتصادی این باور است که دولت تمام قدرت را در اختیار دارد و افراد باید برای استفاده از منافع اقتصادی تلاش کنند. ایدئولوژی بیان می‌کند که دولت باید همه منابع را کنترل کند و افراد نادان هستند و نمی‌توانند یک جامعه منسجم بدون دولت قوی ایجاد کنند.

نتیجه‌گیری

اقتصاد سیاسی شاخه‌ای از علوم اجتماعی است که به بررسی روابط بین افراد، دولت‌ها و سیاست‌های‌ عمومی می‌پردازد. در واقع رابطه سیاست با اقتصاد را بررسی می کند و به این موضوع توجه دارد که چگونه قلمرو سیاست بر اقتصاد و چگونه اقتصاد بر سیاست تاثیر می‌گذارد. این دانش با در نظر گرفتن عوامل سیاسی و اقتصادی مرتبط با هر یک، درکی از نحوه مدیریت و اداره یک کشور و خانواده به افراد می‌دهد.

امتیاز خود را ثبت کنید
نمایش بیشتر

لیلا لامعی

علاقه به علم اقتصاد، من را به سمت یادگیری و کسب مهارت در زمینه تولید محتوای تحلیلی در حوزه‌های اقتصادی به ویژه حوزه بازار سرمایه سوق داد. در این بین با اخذ مدرک MBA مدیریت مالی و کسب سابقه حضور بیش از 8 سال در نهادها و رسانه‌های مطرح اقتصادی سعی بر ایجاد محتوای با کیفیت و کاربردی دارم.

مقاله‌های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا