فلسفه تحلیل تکنیکال بر اساس فصل اول کتاب جان ج مورفی
بازارهای مالی جایگاه مهم و جذابی برای کسب درآمد و تولید ثروت محسوب میشوند. از این رو برای فعالیت و کسب درآمد در این بازارها باید به دانستن زبان آنها پرداخت. در سالهای اخیر فعالیتهای بسیاری برای آموزش عمومی تحلیل بازارهای مالی به منظور سرمایهگذاری و فعالیت در آنها انجام شده است. حاصل این فعالیتها دو شاخه مجزا به نامهای تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی است. در این مقاله سعی شده است به فلسفه تحلیل تکنیکال و جزئیات آن پرداخته شود.
تحلیل تکنیکال چیست؟
در ابتدا بهتر است قبل از مطالعه بر روی تحلیل تکنیکال، با مفهوم آن آشنا شوید. تحلیل تکنیکال مطالعه رفتارهای بازار با استفاده از نمودارها و با هدف پیشبینی آینده روند قیمتها است. رفتارهای بازار به سه اصل اساسی مانند قیمتها، حجم معاملات و زمان تقسیم میشوند. رفتار قیمت همواره در تحلیلها نقش اساسی دارد و رفتار حجم معاملات و زمان تکمیلکننده این اصل هستند.
فلسفه یا منطق تحلیل تکنیکال
سه اصل ابتدایی که بهعنوان پایههای مباحث فلسفی و منطقی در تحلیل تکنیکال مطرح میشوند به شرح ذیل هستند:
همه چیز در قیمت لحاظ میشود.
مسائل سیاسی، فاندامنتالی، جغرافیایی و سایر فاکتورها در قیمت یک سهم تاثیرگذار هستند. با درک و پذیرش این جمله میتوان به این نتیجه رسید که تحلیل قیمتها تمام آن چیزی است که به آن نیاز خواهید داشت. عموما تحلیلگران تکنیکال تغییرات قیمت را تابعی از عرضه و تقاضا میدانند. برداشت تکنیکالیستها از این اصل به این صورت است که اگر قیمت به هر دلیلی بالا رفت، تقاضا بر عرضه غلبه کرده و علل فاندامنتالی تاثیر خود را گذاشتهاند و چنانچه قیمت سقوط کرد دلایل فاندامنتالی و بنیادی بی اثر شدهاند.
علاوه بر این تحلیگران تکنیکال بر این باور هستند نیرویی که جهت عرضه و تقاضا را تغییر میدهد برآیند تغییرات فاندامنتال و مربوط به اقتصاد بازار است و همین نیرو بر قیمتها تاثیرگذار است. نمودارها به تنهایی علت بالا یا پایین آمدن قیمتها نیستند بلکه آنها نشاندهنده میزان تاثیر یا عدم تاثیر عوامل پایهای بازار هستند.
قیمتها بر اساس روندها حرکت میکنند.
لازم به ذکر است قیمتها بر اساس روندها حرکت میکنند. برای شناسایی روند و پیشبینی جهت حرکت آن نمودار قیمت رسم میشود زیرا این کار منجر به شناسایی روندها پیش از تاثیر قیمتهای آتی روی آنها میشود. نظریه ثابت شدهای نیز وجود دارد که بیان میکند قیمتها بر اساس روندها حرکت میکنند یا به عبارت دیگر قیمتها دوست دارند روند فعلی خود را حفظ کنند. این قانون یکی از ادعاهای محکم تحلیلگران محسوب میشود زیرا معتقدند روندها تا زمانی که عوامل خارجی بر آنها تاثیر نگذارند جهت حرکت خود را حفظ میکنند.
تاریخ تکرار میشود.
رابطه مستقیمی میان مطالعه رفتارهای بازار و مباحث تحلیل تکنیکال با روانشناسی در انسانها وجود دارد. بهعنوان مثال الگوهای نمودارهایی که یک صد سال پیش ترسیم شدهاند دقیقا منعکسکننده تاثیر مسائل آن دوره از نظر روانشناسی در روند قیمتها هستند. به عبارت دیگر تحلیلگران معتقدند تاریخ تکرار میشود و این کلیدی برای پیشبینی آینده از طریق تحلیل گذشته است. آنها همچنین میگویند آینده چیزی جز تکرار گذشته نیست.
تحلیل تکنیکال در برابر پیشبینیهای فاندامنتال
در تحلیل تکنیکال تمرکز بر روی تغییرات قیمت است اما در تحلیل فاندامنتال این عوامل اقتصادی هستند که بر عرضه و تقاضا تاثیر میگذارند و منجر به افزایش یا کاهش و حتی ثابت ماندن قیمت میشوند. تحلیلگران بنیادی برای محاسبه ارزش ذاتی هر سهم، تمام فاکتورهای تاثیرگذار روی قیمت سهم را بررسی میکنند.
لازم به ذکر است هر دو روش تکنیکال و بنیادی همواره تلاش بر حل یک مشکل واحد دارند و آن مشکل پیشبینی جهت حرکت قیمتها است. به عبارت دیگر این دو تحلیل از دو راه متفاوت به یک مسئله واحد میپردازند.
عمده معاملهگران خود را در یکی از دو دسته تحلیلگران فاندامنتال یا تکنیکال طبقهبندی میکنند. در حقیقت این دو دسته نقاط مشترک زیادی دارند اما مشکل اصلی این است که اغلب اوقات علتها و نمودارها با یکدیگر درگیر هستند.
این اختلافات ظاهری را میتوان اینگونه توضیح داد که تغییرات قیمت باعث به وجودآمدن دلایل بنیادی جدیدی میشود یا به عبارت دیگر تغییر قیمت باعث حساسیت تحلیلگر بنیادی و فاکتورهای سنجش او میشود. در حقیقت بازار برای این تغییرات دلایل جدیدی مییابد، درصورتی که عوامل پایهای قبلا تاثیر خود را روی قیمتها گذاشتهاند و هماکنون در بازار وجود دارند. تنها فردی که از این شرایط (تناقض تغییرات بازار با خرد عمومی) احساس آرامش میکند، تحلیلگر تکنیکال است. زیرا او میداند که معاملهگران بازار به زودی با اطلاعات جدیدی که همان دلایل فاندامنتال جدید است مواجه میشوند و شاید تنها او برای تصديق محاسباتش منتظر چیزی نیست.
انعطاف پذیری تحلیل تکنیکال و کارایی آن در بازههای زمانی مختلف
سازگاری و تنوع ابزارهای تکنیکال برای استفاده در انواع معاملات در فواصل زمانی مختلف یکی از بزرگترین نقاط قوت تحلیل تکنیکال محسوب میشوند. چارتیستها میتوانند با این تحلیل هر نوع بازار مورد نظر خود را مطالعه کنند. آنها همواره تمرکز و توجه خود را به قسمت فعال و قوی بازار معطوف میکنند و میتوانند یک روند را در زمان خاص انتخاب کنند یا روندی دیگر را از سیستم خود حذف کنند.
یکی دیگر از ویژگیهای تحلیل تکنیکال، زیر نظر داشتن همواره بازار است، این امر موجب شناسایی حرکات زیرین برخی از گروههای بازار میشود. با زیر نظر گرفتن حرکات زیرین، میتوان بهترین گروه بازار را برای سرمایهگذاری انتخاب کرد.
پیرو آنچه گفته شد، معاملهگران روزانه، معاملهگران چند روزه و کوتاه مدت و همچنین خریداران میان مدت و افرادی که در بازههای بلند مدت مشغول به خرید و فروش هستند، میتوانند از این تحلیل بهرهمند شوند. در واقع تحلیل تکنیکال شامل بازه خاصی نیست و معاملهگر با سلیقه و روش کار مخصوص خود از این تحلیل بهره میبرد.
تحلیلگر تکنیکال یا چارتیست
به شخصی که تحلیل تکنیکال میکند عناوین زیادی مانند تحلیلگر تکنیکال، چارتیست، تحلیلگر بازار یا تحلیلگر نموداری نسبت داده میشود. تا مدتی قبل همه این کلمات یک معنا و مفهوم داشتند اما باتوجه به رشد شاخههای تخصصی این رشته ضروری است تفاوتهایی میان این عنوانها قائل شد و کلمات را با دقت بیشتری انتخاب کرد.
فضای گسترده تحلیل تکنیکال همزمان با رشد و تکامل آن به دو قسمت عمده تقسیم میشود. تحلیلگرانی که پایه و اساس کار آنها نمودارها هستند به آنها تحلیلگران تکنیکی آماری گفته میشود. در مقابل، تحلیلگر آماری، اصول موضوعی دادهها و آزمونها را دریافت کرده و آنها را با هدف گسترش سیستم کامپیوتری معاملات بهینهسازی میکند. سپس این سیستمها یا مدلهای معاملاتی پس از ورود به سیستمهای کامپیوتری به طور اتوماتیک اخطار خرید و فروش میدهند.
حال تحلیلگران آماری را میتوان به دو دسته کوچکتر تقسیم کرد:
- دسته اول گروهی که تمایل دارند تحلیل تکنیکال را به کامپیوتر بسپارند و آنها از کامپیوتر برای بسط و گسترش نوساننماها و نشانگرها در تحلیل تکنیکال استفاده میکنند.
- دسته دوم همواره بر اطلاعات خروجی کامپیوترها و نوساننماها کنترل دارند و وظیفه آنها آنالیز خروجی و فرآیند تصمیمگیری است.
در نهایت یک راه برای جداکردن چارتیستها و تحلیلگران آماری این است که گفته شود تمام چارتیستها تحلیلگر تکنیکال هستند ولی در مقابل تمام تحلیلگران تکنیکالی، چارتیست نیستند.
برخی انتقادات در مورد تحلیل تکنیکال
در این بخش چند سئوال و انتقاد جزیی در رابطه با مباحث تحلیل تکنیکال مطرح می شود که به آنها پرداخته شده است:
- هر کسی پیشگویی خود را از هر چیز دارد.
- چگونه قیمتهای گذشته و اطلاعات آن میتواند در مورد قیمتهای آینده و پیشگویی آنها و جهت حرکتشان کاربرد داشته باشد.
خود تفسیرگری…
به نظر میرسد ذهن افراد بسیاری حول این مساله که هر شخص تفسیر خاص خودش را از نمودارها دارد مشغول است و اغلب نیز به گوش میرسد. بهترین راه برای پاسخ به این سوالها مراجعه به متونی است که افرادی را که معاملاتشان براساس این نمودارها انجام میشود، زیر سوال میبرد.
الف) استفاده از الگوهای نموداری در حال افزایش است و اکثر معاملهگران به استفاده از آنها تمایل دارند و با استفاده از قوانین این چارتها اقدام به خرید و فروش میکنند. این خود تفسیرگری منجر به ایجاد موجهایی از خرید و فروش در قسمتهایی از بازار میشود. به صورتی که همه باهم اقدام به خرید و باعث افزایش قیمت سهمها و همه باهم اقدام به فروش و باعث نزول قیمت سهمها میشوند.
ب) بخش دیگری از این متون بیان میکند: الگوهای نموداری عموما حاصل فعالیتهای ذهنی و توهمات افراد هستند. تاکنون مطالعهی ریاضی موفق به تایید یکی از این الگوها نشده است. آنها تنها در مغز خریدار و فروشنده سهم وجود دارد.
مطلب آشکار این است که هر دو انتقاد لحاظ شده به صورت همزمان قابل طرح نیستند، به این شکل که نمودارها قابل تشخیص و واضح و در عین حال یک چیز را مشاهده و باهم عمل کنند، از طرفی نیز بیان شود خواندن و تفسیر چارتها زاییده ذهن انسان است. حتی اگر همزمان تمام تحلیلگران تکنیکالی بر یک باور باشند و یک پیشگویی را ارائه دهند دلیل آن نیست که همه همزمان و در یک جهت وارد بازار شوند.
هنگامی که خودتفسیری به یک دغدغه عام تبدیل شود، آن را به درستبینی ذاتی تعبیر میکنند، به بیان دیگر معاملهگران با تکیه و تمرکز بر نمودارها، بازار را متاثر و منحرف خواهند کرد. ولی باید توجه داشت که افزایش و کاهش قیمت تنها زمانی حاصل میشود و ادامه پیدا میکند که توسط قانون عرضه و تقاضا تایید شود.
آیا گذشته میتواند برای پیشبینی آینده مورد استفاده قرار بگیرد؟
پرسشی که همواره مطرح میشود مربوط به استفاده از اطلاعات گذشته برای پیشبینیهای آینده است. جالب است طبق گفته فروند و ویلیام بدانید چیزی که از تعاریف آمار درک میشود این است که اولین گام در پیشبینی تجارت یا اقتصاد آینده گردآوری مشاهدات و اطلاعات گذشته است. بنابراین استفاده از اطلاعات گذشته قیمت برای پیشبینی آینده مهم است و برای برآورد آینده فقط و فقط میتوان از تعمیم و مرتبط ساختن تجربیات گذشته به آینده استفاده کرد.
نظریه قدمزدن تصادفی (Random Walk)
نظریه random walk در بازار به این موضوع اشاره دارد که تغییرات قیمت یک روند مستقل است و گذشته قیمت معیاری قابل اعتماد برای تشخیص تغییرات آینده قیمت نخواهد بود. به طور خلاصه تغییرات قیمت کاملا تصادفی و غیر قابل پیشبینی هستند. این اصل مبتنی بر فرضیه بازار کارا است که مطابق آن تغییرات قیمت تصادفی و بر اساس ارزش ذاتی اتفاق میافتد. بر اساس این نظریه بهترین استراتژی در مقابل استفاده از نوسانات بازار، خرید و نگهداری است. تا زمانی که در رابطه با وجود تصادف در هر بازاری ذرهای شک وجود دارد خیلی واقعگرایانه نیست که تغییرات قیمت را کاملا تصادفی دانست.
پذیرش تصادف ممکن است تنها یک دفاع در برابر ناتوانی در درک الگوهای رفتاری قیمتها باشد. مباحث علمی حول این موضوع وجود دارد که آیا روند بازار بیشتر به برداشتهای یک تحلیلگر عمومی بازار مرتبط است یا به عملکرد معاملهگری که در زمان حاضر جایی که روند بازار کاملا آشکار است، دست به معامله میزند.
اگر بازارها در حقیقت تصادفی بودند هیچ نوع تکنیک پیشبینی کارایی نداشت. جدا از رد اعتبار دسترسی تصادفی به بازار، نشریه بازار کارا بسیار به این فرضیه تکنیکی نزدیک است که بازارها همه چیز را درک و در قیمت منعکس میکنند. در نهایت باید پذیرفت که هر فرآیندی از نظر کسی که قادر به درک قوانینی که باعث وقوع آن رخداد شده، نباشد تصادفی و غیر قابل پیشبینی به نظر میرسد. و در نهایت، فریب نظریه تصادفی با پیشرفت مهارتهای درک اطلاعات از نمودارها به تدریج رنگ میبازد.