مزیت مقیاس چیست؟ بررسی انواع و تاثیرات آن

مزیت مقیاس یا صرفه به مقیاس (Economies of Scale) مفهومی در اقتصاد خرد است که به کاهش هزینههای تولید در اثر افزایش حجم تولید اشاره دارد. در این شرایط، هزینههای ثابت بر تعداد بیشتری از واحدهای تولیدی تقسیم شده و کارایی افزایش مییابد، در نتیجه هزینه نهایی تولید کاهش پیدا میکند. بخش مهمی از صرفههای حاصل از مقیاس، هزینههای ثابت هستند. با رشد یک شرکت، هزینهها به ازای هر واحد در آن کاهش مییابد و تولید کالا یا خدمات اضافی هزینه کمتری در پی خواهد داشت. شرکتها میتوانند با افزایش تولید و کاهش هزینهها به صرفههای مقیاس دست یابند، زیرا هزینهها بر روی تعداد بیشتری از کالاها تقسیم میشوند. به بیانی دیگر، با افزایش حجم تولید، شرکت فرصت بیشتری برای کاهش هزینههای خود خواهد داشت.
در این مقاله به بررسی تاریخچه مزیت مقیاس، انواع، تاثیرات و ارتباط بین آن با تناقض کورنو پرداخته شده است. همچنین چگونگی عدم وجود مزیت مقیاس در اقتصاد، تفاوت آن با صرفه ناشی از وسعت، انواع هزینهها و ارتباط آنها با این مفهوم از موارد بررسی شده در این مقاله هستند.
تاریخچه مزیت مقیاس
مفهوم مزیت مقیاس ریشه در نظریات اقتصاد کلاسیک دارد و نخستین بار به شکل غیرمستقیم در آثار آدام اسمیت مطرح شد. اسمیت در کتاب ثروت ملل (1776) با معرفی مفهوم تقسیم کار و تخصص، به این نکته اشاره کرد که با افزایش مقیاس تولید و تقسیم وظایف، کارایی و بهرهوری بهطور چشمگیری افزایش مییابد. او نشان داد که تمرکز کارگران بر وظایف مشخص و تکرار مداوم آنها باعث ارتقای مهارتها، کاهش زمان تولید و در نهایت کاهش هزینهها میشود.
در قرن نوزدهم، اقتصاددانان کلاسیکی مانند دیوید ریکاردو و جان استوارت میل نیز به مزایای ناشی از افزایش مقیاس تولید پرداختند. با آغاز انقلاب صنعتی، رشد کارخانهها و تولید انبوه، اهمیت مزیت مقیاس بیش از پیش آشکار شد. زیرا استفاده از ماشینآلات و فناوریهای نوین باعث کاهش هزینه متوسط تولید در حجمهای بالاتر شد. در قرن بیستم، اقتصاددانان و نظریهپردازان حوزه اقتصاد نئوکلاسیک سازمان صنعتی این مفهوم را توسعه دادند و آن را به دو دسته اصلی مزیت مقیاس داخلی و مزیت مقیاس خارجی تقسیم کردند.
امروزه، مزیت مقیاس یکی از اصول کلیدی در رقابتپذیری شرکتها، بهویژه در صنایع فناوری و تولید انبوه، محسوب میشود.
انواع مزیت مقیاس
مزیت مقیاس شامل دو نوع داخلی (Internal Economies of Scale) و خارجی (External Economies of Scale) است. مزیت مقیاس داخلی به عوامل درون یک بنگاه یا سازمان بستگی دارد و مزیت مقیاس خارجی نیز مرتبط با عوامل بستر یا صنعت کلان حوزه فعالیت شرکتها است. در بخش زیر به انواع مزیت مقیاس پرداخته شده است.
- مزیت مقیاس داخلی
این نوع از مزیت مقیاس مربوط به عوامل داخل شرکت است و بر اساس تصمیمات مدیریت به وجود میآید. هنگامی که یک شرکت هزینهها را کاهش میدهد و تولید افزایش پیدا میکند، مزیت مقیاس داخلی ایجاد میشود. اندازه کسبوکار بهطور کلی در مورد مزیت مقیاس مهم است. هرچه کسبوکار بزرگتر باشد، مزیتهای ناشی از مقیاس بیشتر خواهد بود. شرکتهای بزرگ به دلیل تولید انبوه، هزینههای کمتری نسبت به شرکتهای کوچکتر متحمل میشوند و میتوانند محصولات خود را با قیمتهایی در رقابت با سایر رقبا عرضه کنند. دلیل اصلی این تفاوت آن است که هزینه هر واحد به میزان تولید هر شرکت بستگی دارد. شرکتهای بزرگتر میتوانند با تقسیم هزینههای تولید بر روی مقدار بیشتری از کالا، تولید بیشتر با هزینه کمتری داشته باشند.
- مزیت مقیاس خارجی
مزیت مقیاس خارجی در خارج از یک شرکت یا صنعت رخ میدهد. هنگامی که دامنه عملیات یک صنعت به دلیل تحولات بیرونی گسترش پیدا میکند، احتمال دارد که صرفه مقیاس خارجی ایجاد شود. در صورت شکل گرفتن مزیت مقیاس خارجی، همه شرکتهای موجود در یک صنعت خاص سود میبرند. این نوع صرفهجوییها از عوامل خارجی مانند موقعیت جغرافیایی، سیاستهای دولت و قوانین کار ناشی میشود و بر تمام شرکتهای یک صنعت تاثیر میگذارد.
به عنوان مثال، فرض کنید دولت قصد دارد تولید آهن را افزایش دهد. در این راستا دولت اعلام میکند که تمامی تولیدکنندگان آهن که بیش از 10 هزار کارگر در استخدام دارند، 20 درصد معافیت مالیاتی خواهند داشت. بنابراین، شرکتهایی که کمتر از 10000 کارگر در استخدام دارند، بهطور بالقوه میتوانند میانگین هزینه تولید خود را با استخدام کارگران بیشتر کاهش دهند. این نمونهای از صرفه مقیاس خارجی است که کل صنعت یا بخش اقتصادی مربوط به آن را تحت تاثیر قرار میدهد.
بررسی انواع هزینه در مزیت مقیاس
در بررسی مزیت مقیاس، آشنایی با انواع هزینهها ضروری است، زیرا تحلیل کاهش هزینههای متوسط تولید در اثر افزایش مقیاس، تنها با شناخت دقیق ساختار هزینهها امکانپذیر است. درک تمایز میان انواع هزینهها کمک میکند تا مشخص شود کدام بخش از هزینهها تحت تاثیر افزایش تولید، کاهش یافته و چگونه این روند به مزیت مقیاس منجر شده است. در بخش زیر به بررسی انواع هزینهها پرداخته شده است:
هزینه کل (Total Cost): هزینه کل به معنای مجموع تمام هزینههایی است که برای تولید یک سطح مشخص از محصول صرف میشود که شامل هزینههای ثابت و متغیر است.
هزینههای ثابت: این هزینهها بدون توجه به مقدار تولید، ثابت هستند که به عنوان نمونه میتوان به اجاره ساختمان، وامها و بیمه اشاره کرد. هزینههای ثابت میتوانند بخش قابل توجهی از مخارج یک کسبوکار را به خود اختصاص دهند.
هزینههای متغیر: این هزینهها با تغییر میزان تولید، افزایش یا کاهش پیدا میکنند و وابسته به وضعیت تولید هستند. هزینههایی مانند نیروی کار، برق، دستمزد کارگران خط تولید و مواد اولیه، نمونههایی از هزینههای متغیر به حساب میآیند.
هزینه نهایی (Marginal Cost – MC): هزینه نهایی میزان تغییری است که در هزینه کل هنگام تولید یک واحد اضافی ایجاد میشود. افزایش تولید یک واحد اضافی باعث کاهش میانگین هزینهها میشود. هزینه نهایی نقش کلیدی در مزیت مقیاس دارد، زیرا کاهش هزینه نهایی با افزایش تولید نشاندهنده بهرهوری بالاتر و صرفهجویی در تولید است. این کاهش هزینه به شرکتها امکان میدهد که با تولید بیشتر، هزینه متوسط هر واحد را کاهش داده و رقابتپذیری خود را بیشتر کنند.
متوسط هزینههای ثابت (AFC): با تقسیم کل هزینههای ثابت بر میزان تولید محاسبه میشود. کاهش متوسط هزینههای ثابت (AFC) یکی از عوامل اصلی شکلگیری مزیت مقیاس است، زیرا با افزایش تولید، سهم هزینههای ثابت در هر واحد محصول کاهش یافته و هزینه متوسط کل کمتر میشود. این روند به شرکتها امکان میدهد با تولید در مقیاس بالاتر، قیمت رقابتیتری ارائه دهند و سودآوری خود را افزایش دهند.
متوسط هزینههای متغیر (AVC): از تقسیم هزینههای متغیر بر میزان تولید به دست میآید. تغییرات AVC نقش مهمی در تحقق مزیت مقیاس دارد. در مراحل ابتدایی افزایش تولید، بهبود بهرهوری و استفاده کارآمدتر از منابع باعث کاهش متوسط هزینههای متغیر میشود و هزینه متوسط کل پایین میآید. اما پس از رسیدن به ظرفیت بهینه، افزایش تولید بیش از حد باعث بازده نزولی شده و AVC دوباره افزایش مییابد، که نشاندهنده محدودیت مزیت مقیاس در بلندمدت است.
تاثیر مزیت مقیاس در سرمایهگذاری
مزیت مقیاس یا صرفه به مقیاس در سرمایهگذاری اهمیت بالایی دارد. بهطوری که وقتی شرکتها با افزایش حجم تولید، هزینههای ثابت و متغیر را بهازای هر واحد کاهش میدهند، حاشیه سود و بازده سرمایهگذاری بهطور چشمگیری بهبود پیدا میکند. این کارایی بیشتر نهتنها موجب افزایش سودآوری و ارزش شرکت میشود، بلکه با تقسیم هزینههای واحدهای مختلف همانند تبلیغات، تحقیق و توسعه یا تاسیسات، روی تعداد محصولات بیشتر، ساختار هزینه شرکت را کارآمدتر و انعطافپذیرتر میکند.
علاوه بر این، بهرهمندی از مزیت مقیاس باعث تقویت موانع ورود برای رقبا و جذابیت بیشتر برای سرمایهگذاران میشود. به خصوص دارا بودن این مزیت برای سرمایهگذارانی که به دنبال ثبات درآمد و ریسک کمتر هستند، قابل اهمیت است.
تاثیر مزیت مقیاس در صنعت
مزیت مقیاس با افزایش بهرهوری و کاهش هزینهها، نقش مهمی در توسعه صنایع و افزایش توان رقابتی شرکتها ایفا میکند. مزیت مقیاس تاثیر قابلتوجهی در رقابتپذیری شرکتها در یک صنعت دارد. طبق این مفهوم، شرکتهایی که توانایی تولید در مقیاس بالا را دارند، میتوانند قیمتهای پایینتری ارائه دهند و سهم بیشتری از بازار را به دست آورند. این امر به ویژه در صنایعی مانند تولید خودرو، صنایع فولاد، پتروشیمی، فناوری، مخابرات و صنایع دارویی بسیار مشهود است. به این ترتیب شرکتهای بینالمللی نیز برای رقابت در عرصه جهانی باید عملیات خود را یکپارچه کنند و از مزیت مقیاس در تولید بهره ببرند.
تاثیر مزیت مقیاس در اقتصاد
همچنین، این مزیت میتواند موجب تحول ساختاری در اقتصاد کلان شده و تاثیرات گستردهای بر رشد اقتصادی و توزیع منابع داشته باشند. یکی از تاثیرات مثبت مزیت مقیاس در اقتصاد، افزایش رقابتپذیری ملی است که با کاهش هزینههای تولید، توان رقابتی کشور در بازارهای بینالمللی افزایش یافته و صادرات را تقویت میکند. یکی دیگر از مزایای این مسئله، افزایش اشتغال است. به طوری که گسترش صنایع بزرگ و کارآمد منجر به ایجاد فرصتهای شغلی بیشتر شده و نرخ بیکاری را کاهش میدهد. همچنین کاهش قیمت مصرفکننده یکی دیگر از تاثیرات مزیت مقیاس در اقتصاد است، که تولید انبوه باعث کاهش هزینههای تولید و در نهایت کاهش قیمت کالاها برای مصرفکنندگان میشود.
تفاوت مزیت مقیاس با صرفهجویی ناشی از وسعت
مزیت مقیاس به وضعیتی گفته میشود که با افزایش حجم تولید یک محصول، هزینه متوسط هر واحد کاهش پیدا میکند. در مقابل، صرفه ناشی از وسعت (Economy of Scop) زمانی رخ میدهد که یک شرکت برای تولید همزمان چند محصول مرتبط از زیرساختها، منابع انسانی یا شبکه توزیع مشترک استفاده میکند و به این ترتیب هزینه کل تولید کمتر از مجموع هزینههای تولید جداگانه همان محصولات میشود. به عبارت دیگر، مزیت مقیاس بر افزایش تعداد تولید یک محصول تمرکز دارد، اما صرفه ناشی از وسعت با تنوع محصولات و استفاده مشترک از منابع به کارایی میرسد.
مزیت مقیاس با تولید بیشتر سبب کاهش هزینه میشود. به همین علت این مزیت در صنایع تولید انبوه مانند خودروسازی یا صنایع فولاد کاربرد دارد. در مقابل، صرفه ناشی از وسعت در شرکتهایی مانند رسانهها یا شرکتهای فناوری که نیاز به تنوعبخشی بیشتری دارند، استفاده میشود. بنابراین، در مزیت مقیاس، صرفهجویی به دلیل افزایش حجم تولید یک محصول بهوجود میآید اما در صرفه ناشی از وسعت، صرفهجویی از طریق تنوع محصولات و استفاده مشترک از منابع و زیرساختها حاصل میشود.
عدم وجود مزیت مقیاس چیست؟
در مقابل مفهوم مزیت مقیاس، عدم وجود مزیت مقیاس یا بازده نزولی مقیاس (Diseconomies of Scale) تعریف میشود. این حالت زمانی رخ میدهد که تولید، کمتر از میزان استفاده از منابع باشد. به این معنی که ناکارایی در شرکت یا صنعت وجود دارد که منجر به افزایش میانگین هزینهها میشود. به عبارت دیگر، بزرگتر شدن کسبوکار همیشه به کاهش هزینهها منجر نمیشود و در برخی موارد، هزینههای متوسط را افزایش میدهد.
این عدم وجود مزیت مقیاس میتواند ناشی از سیاستهای ناکارآمد مدیریتی یا کارگری، استخدام بیش از حد نیرو، شبکههای حمل و نقل مستهلک شده، پیچیدگی مدیریتی، افزایش هزینههای نگهداری و توزیع یا کاهش انگیزه کارکنان باشد. در نقطهای که میانگین هزینهها به حداقل میرسد، حداقل مقیاس کارآمد تولید یک شرکت یا کارخانه به دست میآید.
بررسی ارتباط تناقض کورنو با مزیت مقیاس
تناقض کورنو به ناسازگاری بین مزیت مقیاس و رقابت در بازار اشاره دارد. طبق این تناقض، اگر مزیت مقیاس به شرکتها اجازه کاهش هزینههای متوسط را بدهد، منطقی است که در نهایت یک یا چند شرکت بزرگ، کنترل کامل بازار را در دست بگیرند و رقابت از بین برود، که این وضعیت به انحصار طبیعی منجر میشود. اما در واقعیت، بازارها همچنان رقابتی باقی میمانند و شرکتهایی با اندازهها و ساختارهای مختلف در کنار هم فعالیت میکنند. این تناقض زمانی برطرف میشود که در نظر گرفته شود عواملی مانند نوآوری، انعطافپذیری تولید، روشهای مدیریتی، کیفیت محصولات و هزینههای مبادله نیز در تعیین ساختار بازار نقش دارند. به عبارت دیگر، مزیت مقیاس گرچه باعث کاهش هزینهها و افزایش قدرت شرکتها میشود، اما این عوامل ذکر شده موجب میشوند شرکتهای کوچکتر بتوانند با ایدهها و شیوههای نوآورانه خود سهمی از بازار را حفظ کنند. درنتیجه بر این اساس بازار همچنان متنوع و پویا باقی بماند. همچنین، تفاوت در کیفیت محصولات و توانایی پاسخگویی سریع به نیازهای مشتریان، رقابت را زنده نگه میدارد و از شکلگیری انحصار کامل جلوگیری میکند. بنابراین، مزیت مقیاس به تنهایی تعیینکننده ساختار بازار نیست و رقابت میان شرکتها تحت تاثیر مجموعهای از عوامل پیچیده است.
جمعبندی
مزیت مقیاس (Economies of Scale) به کاهش هزینه متوسط تولید هر واحد در اثر افزایش حجم تولید اشاره دارد و از طریق تقسیم هزینههای ثابت و بهبود کارایی حاصل میشود. مزیت مقیاس دارای نوع داخلی و خارجی است. مزیت مقیاس داخلی تحت تاثیر عوامل درون شرکت مانند خرید عمده، فناوری پیشرفته، تخصص نیروی کار و مدیریت کارآمد است. مزیت مقیاس خارجی نیز بستر کلی صنعت حوزه فعالیت شرکتها را شامل میشود و عوامل خارجی مانند سیاستهای دولتی و توسعه زیرساختها میتوانند سبب بروز تغییر در آن شوند. شناخت دقیق این مفهوم برای تصمیمگیریهای استراتژیک و توسعه پایدار، از سطح شرکتها تا سطح اقتصاد کلان، اهمیت ویژهای دارد.